بر سر سفره عشق نشستیم، فارغ از غمهای دنیا و خطبه عشق جاری شد و منِ مبتلای عاشق وارد دنیایی شدم که ناآشنا بود و غریب. چیزی نمیدانستم و همه چیز برای من مجهول بود. از آدمها گرفته تا حرفهایشان. دختری ۱۵ ساله با کلی شور و شوق و بازیگوشی که در کوچههای کودکیاش جا مانده بود.
همسفر شده بودم با کسیکه فقط ظاهر و وقارش من را عاشق خودش کرده بود؛ اما او که بود؟ نمیدانستم. وارد شدن به دنیایی جدید با همسفری جدید. مثل هم بودیم هر دو از یک جنس و چه سخت بود تحمل آدمی مثل خودت؛ لجباز، مغرور، متکبر ولی خوشقلب.
زندگی را با ندانستنها شروع کرده بودیم و هر بحران و مشکلی که پیش میآمد با گریه و چه کنم، چه کنم و بلد نبودن و خراب کردن آن را تمام میکردم.
با حل نکردن مشکلاتم در طوفانهای زندگیام حل میشدم. اینها همه نسیم آرام بودند که پس از سالها بلد نبودن، تبدیل به طوفان شده بودند.
طوفان سهمگین اعتیاد، روزهای عاشقیام را به غارت برده بودند و من هر روز غمگینتر از دیروز و چشمانی پر از اشک و آه فقط رفتن عمرم و بزرگ شدن فرزندانم را نگاه میکردم.
سالها به همین منوال گذشت تا دست تقدیر مرا به سمت جایی کشاند که نامش کنگره۶۰ بود. جایی که با همهجا فرق داشت؛ اینجا هیچکس طلبکار نبود هیچکس سرزنش و توبیخت نمیکرد، از کی بودن و کجا بودنم نپرسید، قضاوتم نکرد و پولی نخواست. همان لحظه اول مرا با آغوش باز پذیرفتند و فکر میکردم مرا میشناسند که اینطور تحویل میگیرند؟! نه!!! من آشنا و فامیلشان نبودم، من با تمام آن افراد همدرد و هم حس بودم فقط خواستند که من بمانم و صبر کنم.
امروز پس از سالها گذر از رنجها در آستانه این بهشت ایستادهام و به خودم آفرین میگویم که بهقول استادم:
"ماندی و نرفتی"خواستی و ساختی"
امروز به واسطه علم کنگره۶۰، لطف مهندسدژاکام، راهنمایی راهنمایانم و وجود مسافرم ، رنگ آرامش بر چهره زندگیام نشسته و همه را مدیون این عزیزان هستم.
امروز معنی حال خوب داشتن را میفهمم و شکر میکنم.
امروز قدر لبخند مسافرم و شاد بودنش را میدانم و با دنیا عوض نمیکنم.
کنگره۶۰ تنها درمان اعتیاد نیست؛ بلکه جایی برای رهایی از دام تکبر و آزاد شدن از طناب غرور و خودخواهی است.
اینجا پرواز به سوی سادگی و خودبودن است و راضی و خوشنود بودن به آنچه که داری و نداری.
"خانم مهدیه، خانم سمیه" و"خانم سلیمه" عزیزم شما همسفر تمام سختیهای من بودید تا به رهایی و روشنایی رسیدم، دستتان را میبوسم و چهره زیبای شما همیشه بر صحنه زندگی من نقش بسته است و وجودتان نور و چراغ زندگیام است.
رهجو کوچک شما؛ فاطمه
نویسنده: همسفرفاطمه رهجوی راهنما همسفر سلیمه(لژیون اول)
رابط خبری: راهنمای تازه واردین همسفر مریم
ویرایش: راهنما همسفر فاطمه( دبیر اول سایت)
ارسال: همسفرفاطمه رهجوی راهنما همسفر سلیمه(لژیوناول)نگهبانسایت
همسفران نمایندگی رفسنجان
- تعداد بازدید از این مطلب :
5