
جلسه هفتم از دوره چهاردهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی صادق قم با استادی راهنمای محترم مسافر مجید و نگهبانی مسافر وحید و دبیری مسافر علی با دستور " در کنگره ۶۰ چگونه قدردانی میکنیم و تولد اولین سال رهایی مسافر"سهشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز بکار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
تشکر میکنم از مرزبانان و ایجنت محترم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم و در ابتدای سخنانم از خداوند شاکر وسپاسگزارم که اجازه داد در کنگره ۶۰ باشم و بتوانم آموزش بگیرم مفید باشم و خدمت کنم.
دستور جلسه : در کنگره۶۰ چگونه قدردانی میکنیم
در راه که می آمدم به این فکر بودم که خداروشکر کنگره همه چیز را به من داده است و یک ساعت زمان داده بنشینم به یک موضوعی که زندگی من را تعقییر داده فکر کنم، قدردانی در کنگره۶۰ قدردانی در زندگی خودم قدردانی در همه چیز، یک استاد بزرگی به نام آقای مهندس داریم که این آموزش ها را به ما میدهد که میتوانیم همه در مورد یک موضوع تفکر کنیم و این خیلی عظمت دارد. بخاطر همین می گویم کنگره ۶۰ همه چیز را به ما داده است وقتی من میخواهم بابت چیزی قدردانی کنم اول باید بدانم چه چیزی دریافت نمودهام ،هزار تومتن گرفتم، ده میلیون گرفتم و در مقابل چیزی که گرفتم به چه اندازه قدردانی کردم، به طور مثال آنقدر این کار برای من ارزش داشت و من باید در مقابلش این کار را انجام دهم.
کنگره۶۰ همه چیز را به من داده است، سلامتی را به من داده است که هیچ چیزی نمیتواند جای آن را بگیرد، کسانی در روز میآمدند که روزی دویست سی سی شربت میخوردند و واقعاً اکنون کسی باور نمی کند که این اشخاص به درمان میرسند، این را کجا میتوانند به ما بدهند و این چیزی است که کنگره۶۰ به ما میدهد.
سلامتی و حال خوب را به من میدهد این فکر خوب و این زندگی خوب را به من میدهد در مقابل این ها چه چیزی را میتوان قرار داد پس اول باید عظمت این چیزی را که من داده شده است را بدانم آقای مهندس هر هفته در صحبت هایشان این را میگویند که تا کنون هیچ کس نتوانسته همچین عمل عظیمی را انجام بدهد، حالا در مقابل کاری که من حتی نمیتوانم با پول هم قدردان چیزی که به من داده شده است باشم پس باید چگونه قدردان باشم؟
همین که بیایم و اینجا یک شاگرد باشم و آموزش بگیرم و این آموزش را در زندگی کاربردی کنم این خودش به صورت خودکار یک قدردانی است چون یکی از آموزش ها همین قدردانی است که ما میآموزیم و میتوانم در زندگی هم اجرا کنم.
همسفرم به من گفت تو کجا رفته ای که چنین تغییر کرده ای؟ به اوگفتم یک استاد اخلاق پیدا کرده ام به من گفت: آیا خانم ها هم میتوانند بیایند؟ من گفتم خیر چون آن هنگام هنوز دارو مصرف میکردم، خلاصه بعد از چند مدت کنجکاوی به کنگره آمد و خیلی زودتر از من هم راهنما شد و الان درحال فعالیت است خداروشکر و زندگی خوبی داریم این را میخواهم بگوییم اگر بخواهیم قدردانی کنیم باید بدانیم چیزی که کنگره به ما داده است را هیچ کجا نمیتواند به ما بدهد و هیچ کجا ندارد که بدهد.
جناب مهندس فرمودند: چیزی که کنگره به ما داده است از زمان حضرت آدم تا کنون هیچ کسی نتوانسته همچنین چیزی به ما بدهد. در اوایل برای من که طلبه بودم این حرف خیلی سنگین بود و اصلا نمیتوانستم این را هضم کنم و بعد از آموزش ها متوجه شدم واقعا هیچ کس نتوانسته ولی کنگره ۶۰ دارد این ها را به ما میدهد و خدارو شکر میکنم که یک روز مصرف کننده شدم و توانستم بیایم و شاگرد استادی مثل جناب مهندس باشم و در دورانی هستم که ایشان زنده هستند و در حال آموزش دادن هستند.
قسمت دوم دستور جلسه: تولد اولین سال رهایی مسافر مجید
و اگر بخواهم کوتاه بگوییم یک ضرب المثل کنگرهای هست که میگوید انسان هر صفتی داشته باشد دقیقا تولد آن در همان دستور جلسه است و واقعاً مجید آدم بسیار قدردانی است، حالا چه به عنوان یک راهنما که یک سال با او بودهام و چه از نظر آقا علی اکبر که زحمت کشیدند و من از ایشان هم قدردانی میکنم واقعا مجید انسان قدردانی است.
و از آن دسته مسافر هایی بود که نیاز به هول دادن نداشت و باید جلویش را میگرفتم و اگر جلویش را در لژیون نمیگرفتم سی دی هایش را از من هم زود تر مینوشت هم خوب سی دی نوشت و هم خوب و سر وقت به کنگره میآمد و واقعاً خدمتگزار بود.
به قول آقای صداقت میگوید ما فقط یاد نمیدهیم حتی آمدهایم که یاد بگیریم و چیزی که من از آقا مجید یاد گرفتم نظم و انظباط بود در اوایل سبد صبحانه ی پارک دست من بود و بعد از ورود آقا مجید به پارک سبد را به او دادم تا مسئول صبحانه باشد یک روز به من میگفت این سبد دست چه کسی بوده چقدر شلخته بوده و من هم الکی به او گفتم اره دست فلانی بوده، حالا اصلا بنده خدا نمیدانست که سبد دست خود من بوده در حقیقت از روزی که او را در لژیون مسئول صبحانه کردم واقعا همیشه سروقت در پارک حضور داشت و صبحانه اش سر وقت آماده بود و حتی خزانه صبحانه 3ملیون تومان هم اضافه آمد تمام این پول را صرف لژیون سردار و کار های دیگر لژیون کردیم چون تمام لوازم مورد نیاز جهت صبحانه را خودش از مغازه میآورد و من نظم را از مجید آموختم که حتی در کوچک ترین کارهایش هم نظم دارد و اگر بخواهد فرمی را تنظیم کند و یا کوچکترین کاری را بخواهد انجام بدهد نظمش را می بینی و حتی ماشینش آنقدر تمیز هست که نمیتوانی با کفش سوار آن بشوی.
امیدوارم مجید عزیز در ادامه راهش موفق باشد همان گونه که از یک انسان مصرف کننده به یک انسان خدمتگزار تغییر کرده بتواند در مسیرش موفق باشد و بتواند در این مسیر خدمت یک انسان مفید برای خودش و اطرافیانش باشد و خودش راهنما بشود و لژیون بزند چون پتانسیل این را دارد و بتواند یک نشانی از خودش در این مسیر به جای بگذارد؛ باز هم تشکر میکنم از همه شما عزیزان خیلی دلم برای شما تنگ شده بود و حتی شعبهی رزن هم که برپاشده است از دل همین شعبه بر پا شده و شما همه در برپایی این شعبه سهیم هستید و واقعا خیلی خوشحال هستم که یک بار دیگر در کنار شما دوستان هستم و از دیشب که قصد آمدن به شهر قم را داشتم خواب این شعبه و شما عزیزان را میدیدم از این که به حرف های من توجه کردید از همه ی شما متشکرم خودتان را تشویق کنید.
آرزوی مسافر مجید
آرزو میکنم که هیچ پدری روزی را نبیند فرزندش دچار اعتیاد است

اعلام سفر مسافر مجید:
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر
آخرین آنتی ایکس شیره تریاک
روش درمان دی اس دی
داروی درمان شربت اوتی
مدت سفر اول 10 ماه 18روز
ورزش در کنگره و الیبال
مدت رهایی یک سال و 20 روز
با راهنمای محترم آقا علی اکبر

پیام تولد مسافر مجید
شما به دلایلی جهت را سالها گم کرده بودید برای یافتن همه اینها راه بسیار مهم در پیش دارید فکر کنید و در انجام آن کوشش نمایید که در ادامه تلاش های شما به نتایجی میرسد
خلاصه سخنان مسافر مجید:
ابتدا خداوند را شاکر و سپاسگذارم که به بنده لیاقت داد در کنگره باشم، از ایجنت و گروه مرزبانی و راهنمای اولم آقا مجید و راهنمای سفر دومم آقای علی اکبر تشکر میکنم و از همه خدمتگزارهای کنگره 60 تشکر میکنم که من مجید که یک روز مصرف کننده بودم بیام و به درمان برسم.
دستور جلسه را که نگاه میکنم خیلی خوشحال میشوم و یک روز اصلاً بلد نبودم قدر دانی کنم، آشفته بودم و از درون واقعاً حالم بد بود، هم خودم و هم خانوادهام خیلی داشتند اذیت میشدند و یک روز خانوادهام و همسرم میگفتند که هیچ چیزی ازت نمیخواهیم فقط و فقط اعتیادت را درمان بکن و واقعاً نمیتوانستم خیلی جاها رفته بودم وخیلی کارها کرده بودم ولی به درمان نمیرسیدم.
پیام کنگره را آقا هادی به من داد با ورود به کنگره ۶۰ ایمان واقعی پیدا کردم و مشاهده کردم که دوستانم به درمان رسیدهاند آقا مهدی را دیدم که مرزبان شده وبه رهایی رسیده وضعیتش خیلی آشفته تر از من بود، و خواسته در من شکل گرفت واقعا خواسته را داشتم.
من روزی ۷۰ گرم تریاک با بافور میکشیدم و در ادامه نیز با نگاری مصرف می کردم و باورم نمیشد روزی به درمان برسم وبابت این خدا را شاکر وسپاسگزارم و ازآقای مهندس خیلی خیلی سپاسگزارم و از همین جا دستشان را میبوسم و از آقای مجید راهنمای گرانقدرم کمال تشکر را دارم، یک رهجو که خواسته قوی دارد می تواند تغییر کند و من فکر نمیکردم یک روز مصرف نکنم، در کنگره واقعا خدمتگزار ها هستند که رهجو میتواند به درمان برسد و به حال خوش برسد، یکی در قسمت نشریات ویکی درقسمت اوتی خدمت می کند. من باعملکرد وخدمتم میتوانم در سفر دومم همسفرم را به کنگره وصل کنم تا آموزش ببیند، بانظم وآموزش یواش یواش همه چیز سر جای خودش می ایستد و با صداقت در کنگره میتوانیم به نتایج خوبی برسیم
ازاینکه به صحبت های من توجه نمودین ازهمه شما سپاسگزارم.

تایپ خبر: مسافر حمزه لژیون چهارم و مسافر مسلم لژیون دهم
عکاس: مسافر حمزه لژیون چهارم
ارسال خبر: همسفر امیرمحمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
221