جلسه دوم از دوره اول کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره۶۰ ویژه جشن همسفر نمایندگی بندرعباس به استادی راهنما همسفر طاهره، نگهبانی ایجنت همسفر زهره و دبیری همسفر امیر با دستور جلسه «هفته همسفر، نقش همسفران خانم و آقا در درمان اعتیاد مسافران» روز یکشنبه ۷ دیماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که در جمع دوستان نمایندگی بندرعباس هستم. بابت تمام خدمتهایی که در این نمایندگی انجام میشود خدا را شکر میکنم و امیدوارم که بازتاب این خدمتها به زندگی همه خدمتگزاران و ادامهدهنده راه آنان برگردد. جا دارد این هفته بزرگ را خدمت آقای مهندس، خدمت بزرگترین و اولین همسفر کنگره۶۰ خانم آنی بزرگوار، خانم کماندار، خانم شانی و استاد جهانبینی آقای امین تبریک عرض میکنم.
این خانواده از خیلی چیزها در زندگیشان گذشتند تا من و مسافرم، اینجا در آرامش قرار بگیریم. جا دارد که این هفته را باز هم به همه مسافران، همسفران و همه کسانی که در مسیر کنگره۶۰ قرار گرفتهاند تبریک بگویم. خدمت اعضاء نمایندگی بندرعباس بابت این حضورشان و حرکتی که داشتند و همچنین بابت این موفقیتشان تبریک ویژه عرض میکنم و انشاءالله که این موفقیت، اگرچه از یک نمایندگی کوچک شروع شده است، مطمئناً به چندین نمایندگی بزرگ تبدیل شده و ادامهدار شود. این مسیر و همچنان این نمایندگی تبدیل به آکادمی بندرعباس شود. در ادامه مسیر اینکه کنگره۶۰ چیست و چرا این جشن همسفر برای ما اتفاق افتاده است و چرا اصلاً جشن همسفر می گیریم؟
میدانیم که کنگره۶۰ راهنمای درمان اعتیاد است و بر همین اساس راهنمایانی موفق شدند و در این مسیر قرار گرفتند و این راه را به بقیه اعضاء نشان دادند. در کنگره۶۰ بار مسئولیت و درمان به دوش مسافر است؛ چون مسافر خودش درمانگر است و باید خودش حرکت کند. شخص مسافر میداند که خودش مسئول بیماری خودش است و خودش می تواند به خودش کمک کند. هیچ کسی به اندازه شخص بیمار نمی تواند به خودش کمک کند و برای رسیدن به سلامتی باید تلاش کند؛ یعنی یک حرکتی از طرف ظلمت به سمت نور است.
در کنگره۶۰ اطرافیان فقط میتوانند به مسافر کمک کنند و همراه و حمایتگرشان باشند؛ حتی ما در کنگره داشتیم که دوست و رفیق، همسفر رفیقش شده و وارد این عرصه شده است تا انشاءالله بتواند با دوستش همراه بشود که این فرد از یک ظلمت نجات پیدا کند. در یکی از بندهای قوانین که فکر میکنم بند هشتم باشد میخوانیم که همسفر به چه کسی گفته میشود؟ همسفر به کسی گفته میشود که سابقه اعتیاد ندارد و برای تعالی اهداف کنگره حرکت میکند.
اهداف کنگره چیست؟ اهداف کنگره این است که من به آن سلامت و آرامش برسم. اهداف کنگره این است که علم کنگره بهروز باشد؛ یعنی کنگره ادامهدار باشد و استاد تربیت کند. یکی دیگر از اهداف کنگره، جهانی شدن کنگره است و اینکه انسانها از دام اعتیاد دور شوند. بر همین اساس مثلث خانواده تشکیل شده است. مثلث خانواده از چه کسانی تشکیل میشود؟ از مسافر، همسفر و خانواده که در کنار همدیگر قرار میگیرند؛ چرا که در کنگره خانواده ارزش بسیار بالایی دارد.
ما این ارزش را در لایو روز چهارشنبه دیدیم که چهقدر آقای مهندس برای خانوادهشان ارزش قائل بودند و چهقدر با احترام از خانم آنی، آقای امین و فرزندانشان صحبت کردند؛ پس اینگونه جایگاه همسفر مشخص می شود. در این مسیر همسفر چه نقشی در کنگره و درمان مسافر دارد؟ یک همسفر باید همراه مسافرش باشد و از آموزشهای کنگره برخوردار باشد؛ باید بداند که مسافرش چه شرایطی دارد و چرا مصرف کننده شده و چگونه باید سفر کند! خدا را شکر الآن در نرم افزار اپلیکیشن دژاکام بهترین اتفاقی که در زندگی ما افتاده و این نرم افزار برای ما هدفمند شده است؛ اگر همسفر آگاهی و شناخت نسبت به آموزشهای کنگره نداشته باشد، نه تنها نمیتواند کمک کند، مطمئناً خودش هم یک مانعی برای مسافر میشود.
دقیقاً یادم است که دیدهبان تحقیقات مسافر علی میفرمودند: «همسفر باشیم، نه بند پا» یک بار از ایشان پرسیدم: «چگونه همسفر، بند پا میشود؟» گفتند: «دیدهاید کبوترها اوج میگیرند و بالا میروند. کسانی که میخواهند این کبوتر را نگه دارند، یک بندی به پایش میبندند و هر دفعه آن را پایین میکشند.» مسافر باید با آموزشی که در لژیون میبیند، در کنگره پرواز کند؛ پس من هم باید بال پروازش باشم، از مقابل او کناربروم و در کنارش بایستم و بر بال زخمی او مرهم بگذارم؛ مرهم دردهایش باشم، نه اینکه نمک روی زخمهایش باشم.
اگر آموزشها به من کمک نکند تا من همسفر، خودم را بشناسم، مطمئناً به جای آن مرهم گذاشتن، خیلی اوقات نمک روی زخمش میپاشم. نمک زدن چیست؟ همه یادآوری گذشتهها میتواند زخم عمیق اعتیاد را سر باز کند؛ ولی همسفری که کنارت میآید و پماد میزند، باند میپیچد، نگاهی در وجودت میکند، میخندد و یادش میرود که قبلاً چه بوده و الان چه هست؟
من باید از مخلوقین خدا تشکر کنم. یکی از این مخلوقین همسفر است؛ همان همسفری که سالیان متمادی در کنار من بود و من بارها باعث رنجش و اذیت او شدم. اکنون آقای مهندس میفرمایند: «تنها کلام و بیان تشکر کافی نیست؛ هر چند که زبان یکی از ارکان است؛ اما رکن اصلی آن است که این قدردانی در عمل با طلا، پول یا ارز انجام شود؛ البته همسفران ما بسیار بزرگوارند؛ قطعاً امروز آنان برای دریافت پاکت یا طلا در اینجا حضور ندارند و حضور معنویشان همواره در کنگره جاری است. آنان آموزشها را دریافت کرده و در خانههایشان به کار میبندند که این بسیار ارزشمند است.
اما سخنی با مسافران دارم. ما باید همواره به یاد داشته باشیم که در دوران مصرف، همسفران ما چه مرارتهایی کشیدند و چه خوندلها خوردند. چه لحظاتی که باید از سوی مرد خود حمایت میشدند؛ اما آن حمایت وجود نداشت. چه جاها که از دوستان و آشنایان زخمزبان شنیدند. در چه میهمانیهایی حاضر شدیم و چهقدر دروغ گفتیم تا وجهه مسافرمان تخریب نشود؛ آنجایی که نتوانستیم از عشق و محبتی که به آن پایبند بودیم دفاع کنیم.
من همواره میگویم ما یک قرارداد و پیمان ازدواج در محضر داریم؛ همسفرانی که پای اعتیاد مسافرشان ماندند، با تمام وجود به آن امضاها وفادار ماندند. آنها بهراحتی میتوانستند همه چیز را رها کنند و بروند؛ اما ایستادگی کردند و مسافر نباید این فداکاریها را از یاد ببرد. مسافران بسیاری بودند که اگرچه در خانه خود حضور داشتند؛ اما در واقع کارتنخواب خانه خود بودند و عزت و احترامی نداشتند؛ اما اکنون به لطف خداوند، اعتبار و آبروی او بازگشته است.
اولین هدیهای که یک مسافر میتواند به همسفرش تقدیم کند، این است که در طول سفر، راهنمای خود را دور نزند. مسافری که سفری باکیفیت، با جهانبینی عالی و با فرمانبرداری مطلق از راهنما انجام دهد، بهترین هدیه را به همسفرش داده است؛ آن زمان است که اتفاقات خوب رقم میخورد. آقای مهندس میفرمایند: «مسافر و همسفر خوب، سفری استاندارد و عالی خواهند داشت. مسافر خوب و همسفر بد، سفری دشوار اما موفقیتآمیز دارند. مسافر بد و همسفر خوب، سفری سخت و طولانی در پیش دارند که در نهایت به موفقیت میانجامد و اگر هر دو (مسافر و همسفر) بد باشند، بهتر است که هر دو مصرف کنند؛ چرا که حال هر دو نامساعد است.»
همسفر باید صبور باشد و در تمام شرایط همراه مسافرش بماند. «کوههای سر به فلک کشیده، ابرها را به سوی خود جذب کرده، به منبع آب تبدیل میکنند و سپس سرزمینهای اطراف را سیراب میسازند.» من نیز به عنوان یک همسفر باید امواج عشق را ساطع کنم و با محبت خود به سمت کائنات بفرستم. انرژیها را جذب نمایم و با کیمیاگری، آن عشق بدون قید و شرط و بلاعوض را نثار اعضاء خانوادهام کنم.
در پایان تمایل دارم دلنوشتهای را از طرف مسافران به همسفران گرامی تقدیم کنم: در کوره راههای دشوار زندگی، در تاریکی مرگبار روزهایی که گویی پایانی نداشت، تو استوارتر از کوههای سر به فلک کشیده، در هجوم دردهای استخوانسوز، تمام خود را همراه من کردی. شانه به شانه و پا به پای من تا انتهای راهی که ناممکن مینمود آمدی، بیآنکه خم به ابرو بیاوری یا گلایهای کنی؛ ای مهربان و پر از امید، اینک در بهاریترین روزهای زندگیام دستانت را میبوسم و در گرمای خورشید هستیبخش نگاهت، ذوب میشوم؛ چرا که پروردگارم را در درخشش چشمان تو شناختم. رفیق روزهای سخت من، همسفرم از تو سپاسگزارم.»

تصاویری از جشن هفته همسفر
.jpg)
.jpg)
.jpg)


.jpg)

.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر معصومه و مسافر رضا
تایپیستها: همسفر الهام و همسفر زهرا رهجویان راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
عکاسان: همسفر نجمه و همسفر فهیمه رهجویان راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
ویرایش: همسفر زهرا و همسفر سمیرا رهجویان راهنما همسفر زهره (لژیون اول) دبیران سایت
ارسال: راهنما همسفر رقیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی بندرعباس
- تعداد بازدید از این مطلب :
418