English Version
This Site Is Available In English

قدردانی از دید خدمتگزاران لژیون سردار

قدردانی از دید خدمتگزاران لژیون سردار

به نام نامی اولین عاشق که اوست"

ششمین جلسه از دور چهل و هشتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی عمان سامانی(شهرکرد)، به استادی مسافر حمزه، نگهبانی مسافر حبیب و دبیری مسافر فریدون، با دستور جلسه "در کنگره۶۰ چگونه قدردانی می‌کنیم" در روز پنجشنبه ۲۸ آذرماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.

سلام دوستان، حمزه هستم، یک مسافر.

در ابتدا شاکر خداوند متعال هستم بابت جایگاه و مکانی که در آن قرار دارم.
از نگهبان عزیز و گروه مرزبانی تشکر می‌کنم که اجازه دادند امروز در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه ما در این روزها «قدردانی» است؛ موضوعی که برای من بسیار قشنگ و ارزشمند است.

از روز اولی که به کنگره آمدم و سفرم را شروع کردم تا همین امروز، همیشه خودم را مدیون و بدهکار کنگره دانسته‌ام.
قدردان و سپاسگزار هستم از آقای مهندس، دیده‌بان‌های محترم، مرزبانان زحمت‌کش و همه عزیزانی که شعبه شهرکرد را راه‌اندازی کردند تا منِ حمزه بتوانم با آن حال خرابی که داشتم، سفر کنم، درمان شوم و به رهایی برسم؛ بابت همه این‌ها خدا را شکر می‌کنم.

در رابطه با دستور جلسه، ما در کنگره یاد گرفتیم که قدردانی به سه صورت است؛ قلبی، زبانی و عملی.
قدردانی زبانی را در هفته اوتی، هفته بنیان و هفته سایت تمرین کردیم.
قدردانی عملی را در جشن‌ها یاد گرفتیم؛ مثل جشن همسفر، جشن مرزبان و ایجنت، دیده‌بان و راهنما، و فهمیدیم که باید با پاکت از آن‌ها قدردانی کرد.

اما قدردانی قلبی؛ آقای مهندس می‌فرمایند اگر کسی مرا دوست دارد، باید فردی که در کنگره است را هم به همان اندازه دوست داشته باشد. یعنی همه ما باید حس و قلب‌مان یکی باشد. وقتی می‌گویم شعبه عمان سامانی، یعنی همه ما. یعنی ما همه، یکی هستیم؛
بین کسی که امروز به کنگره آمده یا پیشکسوتی که سال‌هاست که خدمت می‌کند، در عشق ورزیدن نباید تفاوتی قائل شویم.

اگر قدردان کنگره هستیم، نباید نسبت به سبدی که از جلوی ما می‌گذرد، بی‌تفاوت باشیم. باید بدانیم هزینه‌ای که در کنگره می‌شود، برای حال خوش من است.
همه ما باید تا حد توانمان به تأمین هزینه‌ها کنگره کمک کنیم. شاید امروز سبد باشد، فردا جشن گلریزان و خرید زمین یا ساختمان.

قدردانی من از راهنما فرمانبرداری و سفر درست و مرتب است؛ و خدمتی که بعد از رهایی در کنگره می‌گیرم و آن را با مسئولیت پذیری تمام به انجام می‌رسانم.
من باید بدانم اگر کسی کاری برای من انجام می‌دهد یا لطف و محبتی در حق من می‌کند، وظیفه او نیست.
من پیش از این یک‌بار سفر کرده بودم اما چون قدردان نبودم و فکر می‌کردم همه وظیفه دارند برای من کار کنند، متأسفانه نتوانستم به‌صورت کامل رها شوم. خدا را شکر می‌کنم که به من فرصت دیگری داد؛ دوباره برگشتم و ادامه سفر دادم اما این‌بار واقعاً هرچه راهنما گفت، با قدردانی تمام انجام دادم.

روی دیگری از قدردانی در کنگره رعایت قوانین آن است؛ قوانین برای همه یکسان هستند و باید اجرا شوند.
این‌طور نباشد که نگهبان نظم بگوید «اینجا ماشین پاک نکن» و من علناً برعکسش را انجام بدهم. این یعنی خلاف قوانین حرکت کردن، یعنی قدرنشناسی.
قوانین برای تک‌تک ما و به نفع همه ماست؛ چرا که بدون قانون، هیچ سیستمی نمی‌تواند به حرکت خود ادامه دهد.

حالا که امروز خدمتگزار لژیون سردار هستم، دوست دارم کمی هم در مورد قدردانی از این لژیون بگویم.
قدردانی واقعی آن‌جا بود که ساختمان جهان‌بین ساخته شد و همه عزیزان دست به دست هم دادند و کمک کردند.
امروز هم ما نباید در موضوع مالی، واریزی‌ها و گلریزان بی‌تفاوت باشیم؛ باید قدر کنگره و این مکانی را که داریم بدانیم.

چیزی که تعهد کرده‌ام ـ خودم را می‌گویم که سوءتفاهم نشود ـ باید سر وقت و دقیق پرداخت کنم. این‌طور نباشد که هر موضوع دیگری برای من‌ در اولویت باشد و آخر سر اگر چیزی ماند بگویم این برای کنگره.

کنگره جایی بود که من را با آن حال خراب و آن مصرفی که داشتم، به جایی رساند که اعتبارم برگشت؛ شغل و خانواده و زندگی‌ام برگشت.
زمانی بود که در خانه خودم کارتن‌خواب بودم؛ اما امروز همه‌چیز دارم و این‌ها را مدیون آقای مهندس و کسانی هستم که از مال و زمان و تفریح خود گذشتند و خدمت کردند.
پس نباید نسبت به آن بی‌تفاوت باشم. من باید هر خدمتی که می‌گیرم، دقیق، منظم و به نحو احسن به انجام برسانم؛
این فقط برای کنگره نیست؛ برای حال خوش خودم است.

این را بارها تجربه کرده‌ام؛ وقتی برای گلریزان یا تعهدی که داده‌ام کارت می‌کشم، واقعاً آن شب حال بهتری دارم، اگر موضوعی در ذهنم آشوب و تشویش ایجاد کرده بود، از ذهنم می‌رود؛ واقعا چرا؟
خودم فکر می‌کنم گذشتی که انجام می‌دهم و نظمی که رعایت می‌کنم، باعث این حال خوش می‌شود.

منی که در زمان مصرف، به خاطر یک گرم مواد از استان بیرون می‌رفتم و به هر سختی‌ای که بود آن را تهیه و با جان و دل مصرف می‌کردم، که فقط بتوانم سر پا باشم، امروز، از ساعت ۴ صبح که بیدار می‌شوم تا ۹ شب که می‌خوابم، حالم خوب است؛ به تنها چیزی که فکر نمی‌کنم مواد و مصرف است.
پس چطور ممکن است قدردان جایی نباشم که این آرامش و حال خوش را به من داده است؟

ان‌شاءالله که همه بتوانیم واریزی‌هایمان را سر موقع انجام بدهیم و نسبت به سبدی که رد می‌شود بی‌تفاوت نباشیم و با کمک هم ساختمان بسازیم و هرکدام به اندازه توانمان خدمتی در راستای پیشرفت کنگره و رهایی حتی یک انسان انجام دهیم.

از همه شما ممنونم که به صحبت‌های من توجه نمودید.

عکس‌برداری: مسافر میلاد لژیون هشتم
نگارش: مسافر کاظم لژیون پنجم
ویراش و ارسال: مسافر حمید لژیون نوزدهم

با احترام مرزبان خبری مسافر وحید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .