English Version
This Site Is Available In English

تغییر جایگاه، آغاز حرکت و رهایی است

تغییر جایگاه، آغاز حرکت و رهایی است

دهمین جلسه از دوره دوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰، نمایندگی میلاجرد با استادی راهنمای محترم مسافر هاشم، نگهبانی مسافر رضا، و دبیری مسافر علی با دستور جلسه " وادی یازدهم، چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر واقیانوس می‌رسند " شنبه ۲۹ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان هاشم هستم یک مسافر،
یادم هست روز اولی که وارد کنگره شدم، خب جهانِ اعتیاد دیگر؛ نگاه می‌کردم و با خودم می‌گفتم این وادی‌ها چیست که می‌گویند؟ وادی نهم، حالا دقیق یادم نیست. «وقتی نیرویی از کم شروع می‌شود و صفت گذشته در انسان صادق نیست». رودهای خروشان و چشمه‌های جوشان چه ربطی به اعتیاد دارد؟ برایم سؤال بود.
جلو آمدم، ادامه دادم و به رهایی رسیدم. دیدگاهم نسبت به دنیا تغییر کرد. وقتی به سفر دوم رسیدم، متوجه شدم رود خروشان یعنی مسافری که خواسته دارد و تبدیل می‌شود به رود خروشان. خروشان بودن، یعنی خواسته‌ی یک مسافر؛ این‌که چه می‌خواهد، هدفش چیست و می‌خواهد چه برداشتی داشته باشد.
کل دنیا در مسئله‌ی اعتیاد مانده است. باید تبدیل به یک رود خروشان شویم و حرکت کنیم. وادی‌ها بعضی قانون هستند و بعضی فرمان. وادی یازدهم هم قانون است؛ قانون حرکت. کسی که رود خروشان و چشمه‌ی جوشان باشد، مطمئناً به درمان اعتیاد و رهایی می‌رسد.
اما چگونه می‌رسد؟ مسیرش چگونه است؟ وادی‌ها تمثیل می‌زنند. وقتی رودی از جایی حرکت می‌کند و با موانع روبه‌رو می‌شود، به سنگ‌ها برخورد می‌کند. این سنگ‌ها چه می‌توانند باشند؟ این‌که من باید سرِ وقت دارویم را بخورم، سرِ وقت سرِ کارم بروم، به کارم برسم، در کارگاه‌های آموزشی و لژیون شرکت کنم. از نظر یک سفر اولی، این‌ها همه سنگ است؛ اما سنگ‌هایی که باعث خیر می‌شوند، مثل رهایی.
وادی خیلی جالب به تغییر جایگاه و ایجاد پتانسیل اشاره می‌کند. چیزی که من برداشت کردم این است که در سفر اول، تغییر پله یعنی تغییر جایگاه. تازه‌واردین، مسافر را به لژیون می‌دهند؛ این یعنی تغییر جایگاه شخص. پله عوض می‌شود و جایگاه تغییر می‌کند؛ دیگر مسافر است.
من خودم تجربه‌ای دارم. تا آخرش می‌گفتم معتاد هستم، اما کنگره وقتی به من گفت «مسافر»، یعنی ایجاد تغییر جایگاه و به من انرژی داد برای حرکت. حرکت کردم؛ از پله چهارم آمدم سوم، از سوم آمدم دوم. این پله‌هایی که پایین می‌آیم، تغییر جایگاه است برای من و وارد سفر دوم شدم.
تجربه‌ی شخصی من این است که در خدمت، رنگ شال برایم مهم نبود. خدا خیرش بدهد، راهنما گفت در کنگره یک سفر دومی باید روی شمع باشد؛ جایگاه مهم نیست. با یک لبخند می‌توانی حال یک نفر را خوب کنی. می‌توانی به یک سفر اولی که کنارت می‌نشیند بگویی چقدر رنگ و رویت عوض شده؛ انرژی می‌گیرد و حالش بهتر می‌شود.
کنگره به من یاد داد چگونه قدردانی کنیم. به نظر من، قدردانی با چشم و دل است. خدماتی که کنگره ۶۰ در اختیار من قرار داده، با چشم سر دیده نمی‌شود؛ باید با چشم دل دید. وقتی درست حرکت می‌کنی و به آن چیزی که می‌خواهی می‌رسی، باید قدردان دانش باشی. ناسپاسی و کفر باعث پنهان‌کاری و از دست دادن آن جایگاه می‌شود.
امیدوارم در کنگره ۶۰ باشم، آموزش بگیرم و جایگاه پیشاپیش هفته همسفر را به تمام همسفران تبریک بگویم. امیدوارم جشن خوبی داشته باشید و قدردان همسفرها باشیم. همسفر من زمانی از این کمپ به آن کمپ می‌رفت، اما امروز در مسیر خدمت کنار من قرار گرفته؛ چون هر دوی ما در حال آموزش دیدن هستیم.


درست است شاید از یک دیدگاه من دارم خدمت می‌کنم، اما آمدن به اینجا برای خود من هم آموزش است. به قولی که خودم گفتم: «آقا مهدی، من می‌خواهم بیایم از شما آموزش بگیرم.» اگر در کنگره، به قول آقای کوروش، شاگرد باشیم، آموزش می‌بینیم.
وقتی آموزش بگیریم، خواه‌ناخواه به رود خروشان تبدیل می‌شویم و وقتی به رود خروشان تبدیل شدیم، صددرصد به بحر اقیانوس می‌رسیم؛ اگر بدانم خواسته‌ی درونی من چیست، اگر سپاسگزار باشم، اگر نعمت را ببینم و ببخشم.
چیزی که امروز دارم، حالی است که بدون مصرف هیچ‌گونه ماده مخدر خوب است. راه رفتن بچه‌هایم را می‌بینم، خنده‌ی بچه‌ام را می‌بینم، کنار خانواده‌ام هستم. این‌ها خواه‌ناخواه مرا به آن بحر، یا همان اقیانوسی که می‌خواهم، می‌رساند.
ممنونم که به صحبت‌هایم گوش کردید.
تایپ و عکس: مسافر علی
تهیه و تنظیم: مسافر علی
(مسافران وهمسفران نمایندگی میلاجرد)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .