English Version
This Site Is Available In English

رودهای خروشان و عبور از موانع

رودهای خروشان و عبور از موانع

جلسه دوازدهم از دوره سی‌وسوم کارگاه‌های آموزش خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی خلیج‌فارس بوشهر به استادی همسفر سمیه، نگهبانی همسفر نرجس و دبیری همسفر محبوبه با دستور جلسه «وادی یازدهم، چشمه‌های جوشان ورودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس می‌رسند.» روز یکشنبه ۳۰ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت 16:00 آغاز به کار کرد.



خلاصه سخنان استاد:

خیلی خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم و از راهنمای خودم همسفر الهام تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند؛ البته من در سفر اول هم که بودم، چون مسافرم زودتر از من آمده بود و رهایی گرفته بود، این فرصت را داشتم که یک‌بار استاد جلسه باشم، ولی خودم قبول نکردم. همیشه می‌گفتم می‌ترسم، استرس دارم. همین‌جا می‌خواهم بگویم قبول نکردن فرصت‌ها باعث می‌شود که در شرایط سخت‌تری مجبور شویم آن‌ها را بپذیریم. الآن با داشتن بچه کوچک احساس می‌کنم شرایطش سخت‌تر هم بود، ولی ان‌شاءالله آن‌قدر آگاهی‌ها بالا است که اگر هر اشتباهی یا هر چیزی پیش بیاید مطمئنم به بزرگواری خودتان می‌بخشید.

دستور جلسه امروز «وادی یازدهم» است که می‌گوید: «چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان همگی به بحر و اقیانوس می‌رسند.» یک چشمه چه‌طور به وجود می‌آید؟ وقتی‌که منبع آب زیرزمینی زیاد باشد، چشمه آن‌قدر پرآب می‌شود که از دل خاک بیرون می‌آید. وقتی جاری می‌شود و حرکت می‌کند، جاهای دیگر را آبیاری می‌کند و گسترش پیدا می‌کند، چشمه‌های دیگر هم به وجود می‌آیند. وقتی چشمه‌ها به هم می‌پیوندند، رودها شکل می‌گیرند. بعضی از این رودها خروشان هستند؛ یعنی می‌توانند موانع و سنگ‌هایی که روبه‌رویشان است را کنار بزنند یا دور بزنند تا به مادرشان یعنی بحر و اقیانوس برسند.

به قول آقای مهندس این‌یک تمثیل برای ما انسان‌هاست؛ این‌که ما چه‌طور به چشمه جوشان و به رودهای خروشان تبدیل شویم. در کنگره با توجه به آن منبع آگاهی که آقای مهندس، استاد امین و دیده‌بان‌های محترم هستند و راهنماها که در کل منبع کنگره محسوب می‌شوند؛ اگر به این منبع متصل شویم، صد درصد به چشمه جوشان تبدیل می‌شویم. اگر حرکت کنیم، در جلسات شرکت کنیم، سی‌دی بنویسیم، مشارکت کنیم، آگاهی‌مان را در اختیار هم بگذاریم، هم از انرژی بقیه استفاده کنیم و هم انرژی خودمان را در اختیار بقیه قرار دهیم و خدمت کنیم، آن‌وقت به رود تبدیل می‌شویم.

اما چه‌طور به رودهای خروشان تبدیل می‌شویم؟ خیلی‌ها الآن در کنگره رود هستند، به قول معروف جاری هستند؛ ولی بعضی‌ها رودهای خروشان‌ هستند. می‌توانند مشکلاتی که در کنگره به وجود می‌آید را سریع حل کنند. این‌ها مثل بقیه نیستند، انرژی و قدرتشان خیلی بیشتر است. من خودم با توجه به این‌که سی‌دی وادی یازدهم را دو سه بار گوش کردم، دیدم آقای مهندس خیلی روی نیروهای منفی و کارهای اشتباهی که ما انجام می‌دهیم تأکید می‌کنند. کارهای ضد ارزشی فقط مواد مخدر و مصرف آن نیست. هرکسی باید به درون خودش برود و ببیند چه ضد ارزشی دارد.

قبلاً وقتی به من می‌گفتند درون خودت برو، اصلاً نمی‌فهمیدم یعنی چه؟ این‌که با خودم روبه‌رو شوم یعنی چه؟ ولی الآن به لطف آقای مهندس و استاد امین می‌فهمم. ضد ارزش‌های خودم را پیدا کرده‌ام و مطمئناً هر کسی که در کنگره هست؛ اگر به خودش فکر کند می‌تواند ضد ارزش‌هایش را بشناسد. لازم نیست به عرش آسمان برویم یا کار عجیب‌وغریبی انجام دهیم. من خودم غیبت زیاد می‌کردم، دخالت می‌کردم؛ حتی وقتی کسی از من نظر نمی‌خواست درباره زندگی بقیه نظر می‌دادم که این کار را بکنید، آن کار را نکنید. از صبح تا غروب قضاوت می‌کردم.

گوشی دستم بود و هر مشکلی که برایم پیش می‌آمد، چه با مسافرم، چه در خانه و زندگی، چه مشکلات کاری، فوری به همکارم زنگ می‌زدم و می‌گفتم فلان اتفاق افتاده است؛ بعد می‌دیدم مشکل نه‌تنها حل نمی‌شود؛ بلکه فقط گسترش پیدا می‌کند یا مثلاً به خواهر یا به مادرم زنگ می‌زدم، غیبت می‌کردم که فلانی این کار اشتباه را کرده، فلان چیز را نداریم، فلان کم و کسر راداریم.

بعد از مدتی تصمیم گرفتم دیگر این کارها را انجام ندهم. دیدم خدا را شکر از این نوع مشکلات نه این‌که کاملاً حل شوند؛ ولی خیلی کمتر شدند. قبلاً انگار خودم داشتم به هستی اعلام می‌کردم که من این نوع مشکلات را می‌خواهم؛ چون وقتی مدام درباره‌ آن‌ها حرف می‌زنیم و انرژی‌مان را صرفشان می‌کنیم داریم اعلام می‌کنیم که این‌ها را دوست داریم. کم‌کم احساس کردم قلبم بزرگ‌تر شده. توانستم بدی‌هایی که بقیه در حقم کرده بودند را ببخشم. خداوند قلب بزرگ‌تری به من داد.

درحالی‌که خیلی‌ها درگیر مسائل مالی بودند؛ این‌که هزار تومانشان را 2 هزار تومان کنند، طلا، برنج، روغن بخرند؛ ولی من متوجه شدم درست است که پولدار نیستم؛ ولی همان پولی که در کارتم بود، انگار آرامش داشتم. در خانه، بیرون، همه‌جا دعوا و جنگ و سروصدا بود و همه دنبال مسائل مادی بودند؛ ولی من احساس می‌کردم خداوند پشت من است و لازم نیست مدام بدوم دنبال چیزهای مادی. در نهایت هر چه‌قدر هم که گیرمان بیاید، مگر غیرازاین است که حتی یک جوراب هم نمی‌توانیم با خودمان ببریم؟

معرفی نفرات برتر آزمون ماهیانه

مرزبان کشیک: همسفر حکیمه
تایپیست: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
عکاس: مرزبان خبری همسفر زهرا
ویرایش و ارسال: همسفر رها رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی خلیج‌فارس بوشهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .