جلسه پنجم از دوره سی و پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی شفا مشهد به استادی اسیستانت همسفر صفیه، نگهبانی همسفر مهناز و دبیری همسفر مبینا با دستور جلسه «وادی یازدهم، چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند.» روز دوشنبه ۱ دیماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
انشاءالله یلدای همه مبارک و خوش گذشته باشد، امیدوارم بتوانیم جلسهای پربار و عالی را در کنار یکدیگر داشته باشیم، از ایجنت و نگهبان که استادی جلسه را به بنده سپردند صمیمانه تشکر میکنم. امروز علاوه بر دستور جلسه معارفه ایجنت جدید شعبه و تجلیل یکی از راهنمایان را نیز در برنامه داریم؛ ایجنت شعبه و دیگر نیروهای خدمتگزار شعبه بسیار پرتوان هستند و لازم میدانم خداقوت عرض کنم به تمام خدمتگزارانی که از گذشته تا امروز در این شعبه خدمت کردهاند؛ همه مرزبانان، ایجنتها، راهنماهای شال نارنجی و سبز و همچنین دیگر راهنماها از جمله راهنمایان لژیون جونز (تغذیه سالم) و لژیون ویلیام. دستمریزاد به همه شما میگویم؛ چرا که شعبه شفا شلوغترین شعبه در مشهد و استان خراسان است و پس از آن شعبه بنیان قرار دارد، انشاءالله خدمتهایی که انجام میدهید، برای زندگی تکتک شما برکت و آرامش به همراه داشته باشد.
دو نکته را در ابتدای جلسه عرض میکنم: نکته اول مربوط به همسفرانی است که انتقالی خود را گرفتهاند، برای مثال: اگر من از شعبه بنیان به شفا انتقالی بگیرم، از آن پس دیگر حق شرکت در کارگاه آموزشی شعبه بنیان را ندارم، در صورتی که عضو لژیون جونز یا ویلیام باشم، فقط در همان لژیون شرکت میکنم و سپس محل را ترک میکنم و در کارگاه نمینشینم؛ البته اگر راهنمایی در شعبه قبلی، راهنمای همسفران بوده و مراسم تجلیل دارد، حضور ایشان در کارگاه ایرادی ندارد، اما نشستن در لژیون مجاز نیست، پس سعی کنیم اگر از شعبهای انتقالی میگیریم، قوانین مربوطه را بهدرستی رعایت کنیم. نکته دوم این است که پنجشنبهها شعبه شفا بسیار شلوغ است، از همسفرانی که بهصورت مجازی لژیون برگزار میکنند تشکر میکنم؛ با این حال پنجشنبهها همچنان ازدحام زیاد است، خواهش میکنم زمانیکه وارد سالن میشوید، سعی کنید صندلیها را از ردیفهای آخر پر کنید؛ به قول معروف، وقتی همسفری بخواهد از میان صندلیها عبور کند، با پالتو و وسایل، شرایط سخت میشود؛ پس اینطور در نظر بگیریم که اگر زودتر میرسیم، جای ما در ردیفهای آخر است، درست نشستن ما باعث میشود نظم جلسه حفظ شود و بههمریختگی پیش نیاید، از توجه شما سپاسگزارم.
در مورد دستور جلسه که وادی یازدهم است با عنوان «چشمههای جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس میرسند.» در کتاب ۱۴ وادی، استاد در بخش «چکامهای از کتاب عشق» میفرمایند: این وادیها همانند پلهای نیرومندی هستند برای خروج انسان از جهل و تاریکی به نور، روشنایی و همچنین دوری از اضطراب، نگرانی و ناامیدی، پس وادیهایی که آموزش میگیریم، انشاءالله بهعنوان چراغ راه، در زندگی خود کاربردی کنیم. این سیستم، سیستمی درمانی برای درمان اعتیاد است؛ درمان هر نوع ماده مخدر، از جمله الکل و همچنین مواد صنعتی و سنتی، در اینجا امکانپذیر است، خدا را شکر میکنم که مهندس به من اجازه دادند در این سیستم حضور داشته و بال پروازی برای مسافر خود باشم، انسان تا زمانیکه زنده است به آموزش نیاز دارد. منِ همسفر که میخواهم بال پرواز مسافر باشم، باید آموزش بگیرم؛ همانطور که مسافر درمان میشود، من همسفر نیز باید بتوانم تعادل را در خود ایجاد کنم و آن را تمرین نمایم. واقعاً باید برای وجود مهندس و برنامههایی که برای همسفران طراحی کردهاند خدا را شاکر باشیم.
آموزشهای کنگره۶۰، آموزشهایی راستین است که از کلام مهندس جاری میشود و ما بهراحتی میتوانیم این آموزشها را دریافت کنیم، هر کسی بسته به ظرف وجودی خود میتواند از این آموزشها بهرهمند شود؛ منِ همسفر قبل از آشنایی با این سیستم، تخریبها و تاریکیهای اعتیاد را تجربه کردهام، آینه وجودی داشتم که میتوانستم بهدرستی از آن استفاده کنم و ظرف وجودی که میتوانست سرشار از مهر و محبت باشد، اما به دلیل ترکشهای اعتیاد، آن را از کینه و نفرت پر کرده بودم. همه ما که اینجا حضور داریم و آموزش میگیریم، هدف ما یکی است؛ هدف رسیدن مسافرها به درمان اعتیاد است، پس آموزشها نیز یکی است. ما با ظرف وجودی آلوده به اینجا آمدهایم تا آن را زلال و شفاف کنیم، آینه وجودی خود را صیقل دهیم و به همین دلیل به این آموزشها نیاز داریم، وقتی از چشمه جوشان و رود خروشان صحبت میشود، همه اینها مثال است، در وادی قبل، یعنی وادی دهم، آموختیم که به تغییر صفت نیازمندیم و میتوانیم تغییر صفت بدهیم؛ چرا که انسان موجودی جاری است؛ اگر من بخواهم تغییر صفت انجام دهم، نیاز به تزکیه و پالایش دارم، یعنی از تفکر سالم به عشق سالم برسم؛ اما اگر وادی دهم را یاد گرفتم و آموزشها را کاربردی کردم، نباید آن را رها کنم و بگویم به اینجا رسیدم و تمام شد؛ وادی یازدهم میگوید: باید مانند چشمه جوشان و رودخروشان، همواره در تکاپو و حرکت باشم.
چگونه یک رود میتواند از صخرهها و سنگها عبور کند؟ با وجود پستی و بلندیها، فراز و نشیبها، زندگی منِ همسفر نیز همینگونه است. زندگی روزمره ما بدون سختی نیست و نمیتوان گفت نیروهای اهریمنی از بین رفتهاند؛ همانطور که مسیر بینهایت است، نیز باید آموزشها را کاربردی کنم و به سمت بینهایت حرکت کنم؛ بینهایت کجاست؟ همان عشق سالمی است که به عقل سلیم منتهی میشود. همه اینها نیاز به آموزش دارد؛ آموزشی که به راحتی در اختیار من قرار گرفته است، راهنما و استاد دارم و از این فضا استفاده میکنم. یکی از مؤلفههایی که در این وادی به آن اشاره شده اختیار است؛ اختیاری که مهندس آن را بسیار زیبا و شفاف برای ما باز کردهاند؛ پیش از آشنایی با کنگره۶۰ بسیاری درباره اختیار و مراتب نفس صحبت کرده بودند، به گوش ما خورده بود؛ اما آن را درک نمیکردیم، اکنون درک میکنم که وقتی وادی میگوید: برای تبدیل شدن به رود خروشان باید روی مراتب نفس و خواستههای نفس خود کار کنم، یعنی اختیار خود را بهدرستی بشناسم و از آن استفاده کنم. اختیار از مثلث «نفسِ واحده» تشکیل شده است که شامل نفس، روح و جن میباشد. در این میان خداوند به روح یک برگه انتقالی میدهد و میگوید: برو کنار این نفس قرار بگیر و آن را به ارتقاء برسان؛ پس روح دارای برگه مأموریت است و برای ارتقاء من وارد میشود. جنِ درون که در کتاب ادموند و هلیا بسیار زیبا توضیح داده شده، با بازیگوشی میگوید: بهدنبال جا و مقام برو، به سمت مالاندوزی، کارهای ضد ارزشی و لذتهای زودگذر حرکت کن، در مقابل روح میگوید: من آمدهام تا تو را ارتقاء دهم. اینجا است که نحوه استفاده من از اختیار بسیار مهم میشود، وادی به من میگوید: باید به قدرت تشخیص برسم؛ قدرتی که بتوانم با آن تشخیص دهم از اختیارم در مسیر ارزشها استفاده میکنم یا ضد ارزشها.
انسان دارای دو ویژگی خوب و بد است. اینکه من بتوانم انتخاب کنم، مسافرم را ببخشم یا نبخشم. ما همسفران آموزش میگیریم که ببخشیم، رهجوهای من همیشه میگفتند: «منتظرم مسافرم رها شود تا انتقامم را از او بگیرم.» اینجا است که باید از حق اختیارم بهدرستی استفاده کنم، باید بتوانم مسافرم را ببخشم، قدرت تشخیص به من میگوید: ببخش اما نیروی اهریمنی میگوید: نه چرا باید ببخشی؟ تو جوانی خود، عمر و شادی را دادی، این نیرو از بین نمیرود؛ اما این من هستم که با آموزش و اختیار انتخاب میکنم کدام صدا را بشنوم. همیشه میگویم تا زمانیکه منِ انسان، جواهر و شیء گرانقیمتی در دست نداشته باشم، دزد کاری با من ندارد، دزد به سراغ کسی میرود که چیزی برای از دست دادن دارد. نیروهای اهریمنی نیز دقیقاً همینگونه هستند، زمانیکه من در اینجا آموزش میگیرم، از خواب، مهمانی و تفریح خود میزنم و میآیم تا آموزش بگیرم که این خود نشانه قرار گرفتن در مسیر درست است، آنوقت میگوید: تو داری آموزش میگیری، پس من الان با تو کار دارم. تا قبل از این اصلاً نیروهای اهریمنی را نمیشناختم. اینجا است که باید به قوه تشخیص برسم؛ اینکه آیا مسافرم را ببخشم یا نه؟
حالا که آموزشها را گرفتهام و میخواهم عضو لژیون سردار شوم، نیروی اهریمنی میگوید: نه چرا تو عضو شوی؟ بقیه هستند، نیازی به پول تو نیست، تو آنقدر از حق خود گذشتهای، حالا خرج خودت کن، اینجا است که اختیار وارد میشود؛ اینکه آیا میتوانم از اختیارم درست استفاده کنم یا نه؛ پس باید همیشه بهدنبال آموزش باشیم و بدانیم که هر سیستمی قوانین خاص خود را دارد، کائنات و هستی که خداوند خلق کرده نیز دارای قوانین است اگر منِ صفیه تابع قوانین باشم و قدرت اجرای آنها را هم داشته باشم، میتوانم به عمل سالم برسم. خداوندِ دارالحکیم قوانینی را برای من قرار داده است؛ پس من هم باید آن قوانین را اجرا کنم، دلگرم میگوید: دروغ نگو، دزدی نکن و … که اینها در کتاب وادی قوانین بهروشنی بیان شده است. حال من در لژیون جونز (تغذیه سالم) شرکت میکنم؛ میگوید پرخوری نکن، سیگار نکش، از نیکوتین استفاده نکن اینجا است که آموزشها باید بهصورت روزانه کاربردی شوند. این موضوع دقیقاً مانند اجرای قوانین راهنمایی و رانندگی است اگر من قوانین را رعایت کنم، صحیح و سالم به مقصد میرسم و اگر رعایت نکنم، باید جریمه پرداخت کنم، این قوانین برای چه وجود دارند؟ برای بهتر زیستن در زندگی دنیایی که دارم، مهندس در صحبتهای اخیر، مرتب درباره ارتقاء جسم و جان صحبت میکنند و میفرمایند: جسم و جان همنشین یکدیگر هستند؛ من وقتی این صحبتها را میشنوم، شب قبل از خواب از خدا میخواهم خدایا کاری کن عظمت جایگاه مهندس را درک کنم و بفهمم چه چیزهایی به من آموزش داده میشود.
مهندس جانِ من را آموزش میدهند؛ جانی که باید بماند و به بعدهای دیگر منتقل شود. اینکه وادی میگوید: باید مانند چشمههای جوشان و رودهای خروشان به ارتقاء بحر و اقیانوس برسیم، دقیقاً همین معنا را دارد. میگوید جانم را ارتقاء دهم تا در ابعاد بعدی بتوانم با آرامش و تعادل زندگی کنم. منِ انسان دست خالی به دنیا آمدهام، از نقطهای که از آن منشعب شدهام؛ زمانیکه میخواهم به همان نقطه بازگردم، باید دست پر بروم؛ یعنی با همان تجربههایی که در طول مسیر به دست آوردهام. انشاءالله که همه ما بتوانیم بازپرداخت دریافتهایی که داشتهایم را بهدرستی انجام دهیم. اگر منِ همسفر به جایگاه بهتری رسیدهام؛ باید خدمت کنم و آموزش بگیرم. حالا از خود میپرسم: آیا توانستهام خود را تغییر بدهم؟ آیا افراد خانه از «دست» من در امان هستند یا نه؟ تغییر جایگاه را چگونه میتوانم تشخیص دهم؟ اگر مسافرم، پدر، مادر و فرزندانم در خانه از حضور من آرامش دارند؛ پس مسیر من، مسیر درستی است. اگر از این اختیار استفاده کردهام و حتی تغییر جایگاه هم دادهام، اما دیگران از حضور من در عذاب هستند؛ باید بدانم که کم کاری کردهام و از قدرت اختیار بهدرستی استفاده نکردهام. مهندس در این وادی میفرمایند: کسانیکه دریافت دارند؛ اما بازپرداخت ندارند، بسان شورهزار و کویر هستند، انشاءالله که ما کویر نباشیم و بتوانیم با آموزشهای این سیستم، به چشمههای جوشان و رودهای خروشان تبدیل شویم و از دل تاریکیهای وجود خود به نور و روشنایی برسیم.
تجلیل از راهنما همسفر شفیعه
.jpg)
تجلیل از ایجنت همسفر زهرا و معرفی ایجنت جدید همسفر شفیعه
.jpg)
معرفی نفرات برتر آزمون ماهیانه
.jpg)
.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر مریم و مسافر احمد
عکاس: همسفر زکیه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون هشتم)
تایپیست: همسفر یاسمن رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون شانزدهم)
ویرایش: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یازدهم) دبیر سایت
ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی شفا مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
447