English Version
This Site Is Available In English

تصمیم به تغییر ؛ آغاز جوشش دوباره

تصمیم به تغییر ؛ آغاز جوشش دوباره

 دهمین جلسه از دور دوم سری جلسات خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی علی عصارزاده با نگهبانی مسافر حسن، استادی راهنمای محترم مسافرحمید و دبیری مسافر محمود با دستور جلسه «وادی یازدهم: چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس می‌رسند» روز سه‌شنبه دوم دی‌ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز گردید.

خلاصه سخنان استاد:

 سلام دوستان حمید هستم مسافر
ابتدا تشکر می‌کنم از ایجنت محترم، گروه مرزبانی و لژیون خدمتگزار که به بنده اجازه خدمت در این جایگاه را دادند. خوشحالم که بار دیگر در شعبه عصارزاده هستم. اوایل که می‌آمدم، هدفم این بود که بتوانم به راهنمای عزیزم خدمت برسم و امروز این افتخار را داشتم که در جلسه در خدمت شما عزیزان باشم.
دستور جلسه امروز، وادی یازدهم: «چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس می‌رسند» است.
 وقتی به ماه‌های پایانی سال نزدیک می‌شویم، معمولاً دستور جلسات کمی سخت‌تر می‌شوند و نیاز به تفکر بیشتری دارند. علتش هم این است که ما حدود نه ماه در کنگره بوده‌ایم و نه ماه آموزش گرفته‌ایم؛ بنابراین انتظار می‌رود برداشت دقیق‌تر و عمیق‌تری از دستور جلسات داشته باشیم.
برای عزیزانی هم که تازه‌وارد هستند و یکی دو ماهی است به کنگره تشریف آورده‌اند، این جلسات یک پیش‌زمینه آموزشی ایجاد می‌کند تا زمانی که به این وادی‌ها می‌رسند، درک و برداشت بهتری داشته باشند.
 ما کتابی داریم به نام کتاب عشق که شامل چهارده وادی است؛ یا چهارده راه، یا چهارده آبادی. هر وادی می‌آید بخشی از وجود ما، تفکر ما و ساختار درونی ما را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد تا تغییر شکل بگیرد و انسان از مسیر تاریکی به سمت مسیر روشنایی هدایت شود.
وادی یازدهم وارد مبحث انرژی و اختلاف‌پتانسیل می‌شود. اگر بخواهیم این مبحث را ساده‌تر کنیم، بهتر است با مثال جلو برویم.
 در واقع، کتاب وادی زندگی منِ نوعی را، از بدو تولد تا امروز، و از امروز تا آینده تحت نگرش و تأثیر خود می‌گذارد.
در وادی یازدهم می‌گوید: «چشمه‌های جوشان و رودهای خروشان…»
 وقتی این مثال را می‌زند، یعنی به من می‌گوید تو باید تبدیل به یک چشمه جوشان شوی. چرا؟
چون منِ انسان، در بدو تولد دارای انرژی ناب و پاکی هستم. این انرژی را در کودکی و نوجوانی به‌وضوح می‌بینیم؛ باانرژی بالا بازی می‌کردیم، زمین می‌خوردیم، دست‌وپایمان می‌شکست، ولی باز ادامه می‌دادیم. هیچ مانعی جلوی حرکت و رشد ما را نمی‌گرفت.
 اما به‌تدریج، به واسطه افکار نادرست، افعال نادرست و تجربه‌کردن چیزهایی که دیگران آموزش داده بودند؛ ولی من از آموزششان استفاده نکردم و به قول آقای مهندس در وادی‌های اول: «تجربه همه چیز کار انسان نادان است» این چشمه جوشان آرام‌آرام از جوشش می‌افتد.
منبع انرژی ضعیف می‌شود، خروجی کم می‌شود و در نهایت به خشکی می‌رسد؛ جایی که انسان مصرف‌کننده، طبق مثال کتاب شصت درجه، در دمای منفی شصت درجه یخ‌زده و ثابت می‌ماند.
 پس وادی یازدهم ابتدا زندگی من را از تولد تا ورود به مصرف بررسی می‌کند و می‌گوید: تو چشمه جوشان بودی.
حالا برای اینکه دوباره چشمه جوشان شوی، چه باید بکنی؟
 در ابتدای وادی، جملات بسیار زیبایی آمده که عیناً برایتان می‌خوانم:
«آنگاه که روشنایی آبستن تاریکی بود، اهریمن از فرمان سرپیچی کرد گویی نقطه‌ای تاریک در دل روشنایی زاده شد و حرکت خود را آرام و خزنده برای تاختن در جهان روشنایی آغاز کرد تا ظلمت و تاریکی را گسترش دهد و برتری خود را نسبت به انسان در مقابل قدرت مطلق به اثبات برساند.»
 این مفهوم به‌صورت کلی مطرح می‌شود، اما اگر بخواهیم ریزتر نگاه کنیم، همان زمانی است که من در نوجوانی در مسیر روشنایی بودم، اما نقطه‌ای تاریک در درونم شکل گرفت و آرام و خزنده، افکار منفی را وارد زندگی من کرد.
در ادامه می‌گوید:
 «بازار دروغ، کینه، دشمنی، خیانت، حسادت، ترس و اضطراب رواج یافت…»
اگر به مصرف‌کنندگان و اطرافیانمان نگاه کنیم، می‌بینیم مصرف معمولاً از دو مسیر شکل می‌گیرد:
 یا برای فرار از حال بد و افکار منفی، یا برای لذت‌جویی و تجربه جدید. وادی این دو مسیر را خیلی شفاف توضیح می‌دهد.
حالا می‌گوید: چشمه خشک شده، رود هم در کار نیست؛ چه باید کرد؟
 اینجاست که تصمیم به تغییر گرفته می‌شود و فرد وارد کنگره می‌شود.
به‌محض ورود به برنامه درمانی و آموزشی، چشمه دوباره شروع به جوشیدن می‌کند.
 چطور؟
اول: دارو حال فرد را بهتر می‌کند.
 دوم: با پله کم‌کردن، غدد شبه افیونی شروع به تولید می‌کنند.
سوم و مهم‌تر از همه: آموزش.
 این سه ضلع، یک مثلث تولید انرژی را تشکیل می‌دهند.
اما چشمه برای رسیدن به سطح زمین باید از لایه‌های مختلف خاک عبور کند؛ لایه‌های نرم و سخت.
 این دقیقاً همان سفر اول است:
یک روز حال خراب، یک روز وسوسه، یک روز کمبود؛ و هر بار باید با خودم بجنگم تا روی برنامه بمانم. این‌ها همان لایه‌ها هستند.
 وقتی به سطح زمین می‌رسم، تازه به ابتدای کار رسیده‌ام.
مثل کسی که مسیر را اشتباه رفته، به مقصد نرسیده، بلکه فقط به مبدأ برگشته است. این همان نقطه صفر است.
 اینجاست که اختلاف‌پتانسیل معنا پیدا می‌کند؛ اختلاف ارتفاع منِ مصرف‌کننده با منِ درمان‌شده.
سفر دوم آغاز می‌شود؛ سفری که باحال خوب و آموزش همراه است.
 در این مرحله، چشمه تبدیل به رود خروشان می‌شود؛ رودی که موانع را یا دور می‌زند یا از سر راه برمی‌دارد.
و دستاورد نهایی چیست؟
 رسیدن به بحر و اقیانوس؛ یعنی آرامش.
ساحلی که می‌توانی بنشینی و از آرامش زندگی، آموزش و درمان لذت ببری.
 ممنونم از اینکه با سکوتتان به صحبت‌های من گوش دادید.

 تصویربردار: مسافر ابوالفضل لژیون پنجم
تایپ: مسافر محسن لژیون دوم
ارسال خبر: مسافر مصطفی لژیون یکم
مرزبان خبری: مسافر علی

 نمایندگی علی عصارزاده

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .