در ابتدا خداوند را شاکر و سپاسگزارم که این توفیق نصیبم شد تا بتوانم آنچه در دل دارم، بر قلم جاری کنم. چگونه میتوان قدردان مکانی بود که هم مقدس است و هم امن، جایگاهی که محل نزول برکات الهی است و بنیان آن انسانی است که با تمام از خود گذشتگی، همچنان در اندیشه خدمت به بشریت است.
ما در کنگره به گوهر ناب و ارزشمندی دست یافتهایم که در هیچ کجای دنیا مانند ندارد، پس باید شکرگزار این موهبت بزرگ الهی باشم که راه عشق، نور و صراط مستقیم را در این مکان امن و مقدس آموختم.
من پیش از ورودم به این مکان مقدس، بسیار ناامید بودم و تصور میکردم مسافرم هرگز به درمان نمیرسد تا اینکه راه کنگره۶۰ به رویم گشوده و امیدی تازه در دلم جوانه زد. در اوج ناامیدی، مسیری برایم باز و حرکت را آغاز نمودم به امید آنکه به اقیانوس برسم. اگر گاهی اوضاع زندگیمان نابسامان میگردد بایستی اندکی در عملکرد خود تأمل کنیم که آیا تابع قوانین الهی بودهایم یا خیر. تمام ما انسانها چشمهای در درون خود داریم که جوشش آن به نوع اندیشه، گفتار و کردار ما بستگی دارد. اگر چشمه درون ما جوشش لازم را داشته باشد، هیچ سنگ و مانعی نمیتواند راه آن را سد و از موانع عبور میکند، به دریا و اقیانوس میرسد؛ بنابراین اگر بخواهم چشمه درونم جوشان باشد، باید با آموزش صحیح و افزایش دانایی در مسیر درست حرکت کنم تا به هدفم که همان رسیدن به اقیانوس است، دست یابم.
من همسفر برای درمان مسافرم ابتدا باید خودم چشمه جوشان باشم تا بتوانم به رود خروشان تبدیل گردم. وادی یازدهم یکی از وادیهای امیدبخش است؛ زمانیکه در نهایت ناامیدی بودم این وادی به من امید حرکت بخشید تا قدم بردارم و به خواستههایم نزدیک شوم.
در پایان، از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان، راهنمای خوبم و تمامی خدمتگزاران که در این مسیر ما را یاری رساندند تشکر و قدردانی میکنم.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهاردهم)
رابط خبری: همسفر کلثوم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهاردهم)
عکاس: همسفر مائده رهجوی راهنما همسفر آیسان (لژیون نهم)
ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر نسرین (لژیون پنجم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
216