حدوداً ده ماه گذشته به پیشنهاد یکی از دوستان به همراه مسافرم وارد کنگره۶۰ شدیم و خدا را شکر میکنم که اذن ورود برایمان صادر شد و وارد مکانی شدیم که سرشار از نور و روشنایی است که فرشتههایی با لباسهای سفید با چهره مهربان و لبخندی دلنشین از جنس عشق از من استقبال کردند. در طول جلسه با خود فکر میکردم اگر اینها برای درمان آمدهاند پس چرا اینقدر شاد و خوشحال هستند؟ چرا اینقدر دست میزنند؟ اینها حتماً مشکل و گرفتاری من را ندارند و با من فرق میکنند.
وقتی با راهنمای تازهواردین که شال سبز بر گردن داشت آشنا شدم، ایشان با من صحبت کردند و گفتند؛ ما نیز همین مشکلات را داشتیم و امروز به حال خوش رسیدهایم. بعد از سه جلسه با راهنمای عزیزم همسفر مریم آشنا شدم و سفرم را با انبوهی از ناامیدی و مشکلات آغاز کردم. با خود فکر میکردم فقط برای درمان مسافرم آمدهام؛ حتی به خودم یک ماه فرصت داده بودم که اگر مسافرم مصرف خود را کنار نگذاشت از او جدا شوم؛ اما هرگز این مطلب را بیان نکردم. روزهایی بود که تنها میآمدم، گریه میکردم و زندگیام را با دیگران مقایسه میکردم؛ اما با گوشدادن و نوشتن سیدیها کمکم فهمیدم مسافرم فقط مشکل اعتیاد دارد و من هزاران مشکل دارم که اصلاً نمیخواستم این را بپذیرم. همیشه مشکلاتم را با راهنما درمیان میگذاشتم و ایشان راه درست را به من نشان میدادند. آرامآرام زندگیمان آرام شد، بحث و جدالها کم شد، گله و شکایتها کمتر شد؛ زیرا من درحال تغییر و بهتر شدن بودم. در این فکر بودم آسیبهایی که به فرزندانم زده بودم را جبران کنم؛ چون در کنگره یاد گرفتم تفکر کنم و چگونه از ضدارزشها دوری کنم و یاد گرفتم انسانیت و زندگی یعنی چه؟ اصلاً نمیتوان زندگی امروزم را با ده ماه پیش مقایسه کرد.
زبانم قادر به توصیف لحظه دیدار آقای مهندس و گرفتن گل رهایی از دستان پرمهر ایشان نیست. لحظهای ناب، دلنشین و تکرار نشدنی بود. چیزی که تا امروز مانند آن را تجربه نکرده بودم. از خداوند میخواهم همه این لحظه زیبا را تجربه کنند. در طول سفر چندین بار مسافرم به من گفت؛ اگر اشتیاق تو نبود و در این سفر همسفر و همراهم نمیشدی، تا آخر ادامه نمیدادم. به گفته راهنمای خوبم بال پرواز مسافرانتان باشید، همراهشان بمانید تا شما هم به حال خوش برسید.
خداوند را هزاران بار شکر میکنم که به همراه مسافرم در حضور بزرگ مرد دانش، آقای مهندس دژاکام سفر اول خود را به پایان رساندیم و به حال خوش رسیدیم. پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است. خدا را شکر میکنم که در کنگره۶۰ حضور دارم. از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان قدردانی میکنم و از راهنمای عزیزم خانم مریم صمیمانه تشکر میکنم. بهترینهای هستی را برای شما عزیزان خواستارم.
نویسنده و رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر مائده (مرزبان خبری)
ویرایش و ارسال: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
228