English Version
This Site Is Available In English

همسفر، واژه‌ای بود که کنگره به ما هدیه کرد

همسفر، واژه‌ای بود که کنگره به ما هدیه کرد

سلام دوستان زکیه هستم یک همسفر؛
ابتدا هفته همسفر را خدمت دکتر امین دژاکام اولین همسفر کنگره۶۰ و همچنین خدمت خانم کماندار بزرگ و خانواده محترم آقای مهندس حسین دژاکام تبریک عرض می‌کنم؛ همچنین این هفته زیبا و باشکوه را خدمت تمامی همسفران جمعیت احیای انسانی کنگره۶۰ تبریک عرض می‌کنم.

همسفر در کنگره۶۰ به کسی گفته می‌شود که سابقه اعتیاد ندارد و همراه مسافر خود برای رهایی او تلاش می‌کند تا به درمان قطعی برسد. هفته همسفر همان‌گونه که از اسمش مشخص است، یعنی شخصی که فرد بیماری را همراهی می‌کند؛ مانند یک سفر تفریحی که ما از مکانی به مکان دیگری می‌رویم و اگر همسفر خوبی داشته باشیم در این مسیر از تفریحات و مسیر دور و دراز آن بسیار لذت می‌بریم؛ اما اگر ما همسفر خوبی نداشته باشیم، نه‌تنها لذت نمی‌بریم؛ بلکه همیشه مسافرت تنهایی را ترجیح می‌دهیم.

اکنون من در کنگره۶۰ همسفر مسافری هستم که در تاریکی و ظلمت فرو رفته بود، هرچند که من همسفر نیز تخریب‌هایی را به‌همراه داشتم که شاید ماهیت آن‌ها را قبول نداشتم و باور نمی‌کردم که من نیز در تاریکی فرو رفته باشم؛ زیرا سیستم ایکس من نیز به‌دلیل مشکلات و افکار منفی از تعادل خارج شده بود و بایستی با حضور در جلسات و لژیون، جهان‌بینی را آموزش بگیرم و ابتدا خود را به‌تعادل برسانم تا بتوانم نوری برای مسافرم باشم.

خدا را شکر هم‌زمان با ورود به سیستم آموزشی کنگره۶۰، مطالب بسیار شیرین و آموزنده‌ای را آموختم که یکی از این مطالب، مفهوم واژه همسفر بود که به ما هدیه کردند. همسفر در رهایی مسافر خود نقش بسیار مهم و اساسی‌ دارد و بایستی آموزش ببیند تا بتواند مسافر خود را همراهی کرده و از مسیر درمان لذت‌ ببرد. در پایان، نیز شاکر خداوند هستم که اذن ورودم به کنگره۶۰ صادر شد که همراه بقیه همسفران کنگره۶۰ از تعادل و حال‌خوب برخوردار شوم.

سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر؛
سی‌دی احساس همسفر درباره نقش اساسی حس صحبت می‌کند و این‌که کسی می‌تواند بر ترس‌های خود غلبه کند که به خدا توکل کرده باشد. ترس از آینده بزرگ‌ترین گناه است و تمام افکار و اندیشه و احساس انسان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد؛ بنابراین انسان هیچ‌گاه احساس آرامش نمی‌کند. اگر حس نبود، هیچ انتقالی صورت نمی‌گرفت، بین انسان‌ها ارتباطی برقرار نمی‌شد و دوستی، مودت و محبت بین آن‌ها وجود نداشت؛ چراکه در جهان هیچ‌چیز بدون حس وجود ندارد، حتی حیوانات نیز دارای حس و احساس هستند، با این تفاوت که آن‌ها پس از مدتی این احساس را از یاد می‌برند؛ اما در مورد انسان این‌گونه نیست.

حسِ انسان دررابطه با بعضی چیزها و افراد بسیار زیاد است؛ به‌عنوان مثال: حس مادر به فرزند و حس همسر به همسر، گاهی به‌گونه‌ای است که می‌تواند این حس را به بُعد و جهان دیگر نیز انتقال دهد و حتی اگر این حس جراحتی بردارد، ممکن است تا پایان عمر و حتی پس از مرگ نیز این جراحت را با خود حمل کند.

ما پنج حس بیرونی از جمله: شنوایی، بینایی، چشایی، بویایی، لامسه و پنج حس درونی مانند: تخیلات و تصورات را داریم که به مجموع حس‌های درونی و بیرونی ما دل یا قلب می‌گویند.

ما انسان‌ها در دنیا در قالب یک مسافر هستیم که همسفرانی ما را یاری می‌کنند؛ اما ممکن است حس ما با بعضی از آن‌ها همراه نباشد و تنها با عده‌ای از آن‌ها حس مشترک داشته باشیم که در زندگی مشترک نیز همین‌گونه است. ممکن است افراد زیادی با همسفرِ زندگی خود حس مشترک داشته باشند؛ اما عده‌ای نیز با همسفرِ خود حس مشترک برقرار نکنند که در کنگره۶۰ نیز این مطلب صدق می‌کند. منِ همسفر باید حسم خوب باشد تا بتوانم حس خوب را منتقل کنم و مسافرم را به رهایی برسانم؛ زیرا مجموع این حس‌های خوب، باعث می‌شود که ما بتوانیم با مسافر خود همسفر شویم و هر دو به حال‌خوش برسیم.

سلام دوستان طیبه هستم یک همسفر؛
همیشه در کنگره‌۶۰ بیان می‌شود که همسفر بال پرواز برای مسافر است؛ بنابراین زمانی منِ همسفر می‌توانم بال پرواز مناسبی برای مسافرم باشم که او را بدون قید و شرط دوست داشته باشم؛ دوست داشتن به این معنا که به خواسته‌های معقول او پاسخ مثبت بدهم، با او همراه شوم و در مقابل خواسته‌های نامعقول او را همراهی نکنم. ما به‌طور معمول فکر می‌کنیم اگر به تمام خواسته‌های طرف مقابل خود عمل کنیم او را بسیار دوست داریم و این رفتار غلط را نسبت به فرزندانمان نیز انجام می‌دهیم که از آن‌ها یک گودزیلا ساخته‌ایم؛ همچنین من همسفر باید بر روی رفتار خود تمرکز کنم، کاستی‌های خود را ببینم، در رفع آن کوشا باشم و به‌قول معروف دوربینم را روی رفتار خود متمرکز کنم.

من بایستی خوبی‌های مسافر خود را ببینم و آن‌ها را بزرگ کنم تا مسافرم از ناامیدی به امیدواری برسد؛ همچنین زمانی همسفر خوبی هستم که بتوانم در مواقع بحرانی مسافر خود را درک و به او کمک کنم.

منِ همسفر زمانی‌که با مسافر خود هم حس شوم، در کنگره۶۰ آموزش ببینم و به آن عمل کنم؛ قطع به‌یقین به آرامش نیز می‌رسم. بنده قبل از ورود به کنگره از حال خوبی برخوردار نبودم و به‌واسطه افکار منفی، حتی به حس خود نیز صدمه زده بودم که با ورودم به کنگره۶۰ متوجه شدم که فکر کردن هیچ کمکی به من نمی‌کند و باید دانش خود را افزایش دهم و آن را در زندگی خود به کار گیرم.

من نباید از انجام دادن کارها برای اولین‌بار بترسم، رو به جلو حرکت کنم و در همه‌حال این موضوع برای من بسیار اتفاق می‌افتاد که با حرکت راه نمایان می‌شود؛ بنابراین زمانی‌که کاری را شروع می‌کنم در ادامه، راه خودبه‌خود نمایان و برایم هموار می‌شود. اینک، به‌واسطه سختی‌های بسیاری که همسفر در مسیر زندگی و درمان مسافر کشیده است، جشن همسفر را برگزار می‌کنیم.

بنده زمانی‌که وارد سیستم درمانی کنگره۶۰ شده بودم، برای خودم ارزش قائل شدم. در پایان، از مسافرم تشکر می‌کنم و امیدوار هستم بتوانم همسفر بسیار خوبی برایش باشم.


ویرایش و رابط خبری:همسفر طیبه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
عکاس: همسفر زکیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
ارسال: راهنما همسفر شهلا (لژیون دوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی ملاصدرا (نیک‌آباد)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .