همسفر نیلوفر:
ابتدا هفته همسفر را به همه همسفران کنگره۶۰ تبریک میگویم. همسفر در کنگره۶۰ به کسی گفته میشود که خودش اعتیاد ندارد و فقط مسافر خود را در سفر همراهی میکند؛ زیرا نقش همسفر فقط همراهی کردن مسافر است و او نمیتواند بار اعتیاد مسافر خویش را به دوش بکشد. یک همسفر در جریان زندگی با یک فرد مصرفکننده، قطعاً دچار بیتعادلی و حال بد میشود و باید همراه با مسافر، سفر خودش را آغاز کند. سفر کردن همسفر در کنگره۶۰ به این معنا است که او تحت آموزشهای کنگره۶۰ قرار بگیرد و به حال خوب برسد. یک سفر خوب زمانی صورت میگیرد که همسفر، مسافر خود را مدام تحت کنترل قرار ندهد و فقط از دور مراقب او باشد و همپای او حرکت کند. من بر اساس تجربه خودم میگویم: در سفری که طی کردیم، هیچگاه در کار مسافرم و در بحث درمانش دخالتی نکردم و نتیجهاش را هم دیدم؛ آن هم سفر خوبی بود که مسافرم داشت. پس اگر در کنگره۶۰ به عنوان یک همسفر حضور دارید، تنها به فکر رسیدن خودتان به حال خوب باشید و مسافرتان را در سفرش همراهی کنید تا نتیجه خوب آن را دریافت کنید.
همسفر نسرین:
ابتدا این هفته را به خانم آنی بزرگ و خانواده محترمشان تبریک عرض میکنم و همچنین به تمامی راهنمایان و همه همسفران گرامی تبریک و شادباش میگویم. در ابتدا درباره واژه همسفر در کنگره۶۰ صحبت میکنم. همسفر به کسی گفته میشود که سابقه اعتیاد ندارد و پابهپای مسافر خود، برای رهایی و رسیدن او به درمان، کمک میکند. مسئله دوم درباره «حس» است. شعری هست که میگوید: «ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هرچه دیده بیند دل کند یاد» بین دیده و دل ارتباطی وجود دارد. حس بسیار مهم است و تمام آنچه خداوند آفریده است را دربر میگیرد، اگر حس نبود هیچ انتقالی صورت نمیگرفت و میان انسانها دوستی، محبت و مودت برقرار نمیشد. مانند حس انسانها نسبت به یکدیگر؛ اگر حس نبود، هیچ محبتی جاری نمیگردید و همه یکدیگر را رها میکردند. این حس عاشقی و معشوقی میان انسانها جریان دارد. برای منِ همسفر، همین حس عاشقی و معشوقی نسبت به مسافرم وجود داشت؛ زیرا اگر این حس نبود، من هیچوقت مسافرم را همراهی نمیکردم و در مسیر درمان در کنارش نمیماندم. احساس من نسبت به مسافرم به من قدرت میداد که در کنارش بمانم و بال پرواز او باشم، همچنین با آموزشهای کنگره۶۰ توانستم نقصهایی را که در من وجود داشت برطرف کنم، رفتارهای مناسب انجام دهم و در برابر رفتارهای مسافرم واکنش نداشته باشم و با آرامش و صبوری، سنگ صبور او باشم. حس من نسبت به مسافرم به من قدرت داد تا آموزشپذیر باشم. در کنگره۶۰ یاد گرفتم که اعتیاد یک علم است و همه بخشهای زندگی نیز علم است، بنابراین فردی که میخواهد به یک مصرفکننده کمک کند، باید ابتدا علم آن را فرا بگیرد؛ اول یاد بگیرد، بعد کمک کند و این درست مانند کمکهای اولیه است؛ ابتدا باید کمکهای اولیه را یاد گرفت و سپس اقدام کرد وگرنه تخریب ایجاد میشود، بنابراین همسفرها در کنگره۶۰ ابتدا آموزش میگیرند و زمانیکه آموزش دیدند، باید بپذیرند و قبول کنند که بلد نیستند. آنوقت است که آموزشپذیر میشوند و کمک آنها به مسافرها نتیجهبخش خواهد بود. برای منِ همسفر نیز نسبت به مسافرم همین اتفاق افتاد، حس و آموزش را با هم ترکیب کردم تا جایی که طی حادثهای که برای هر دو نفر ما پیش آمد، حاضر بودم حتی از جان بگذرم، اما مسافرم را رها نکنم و همان بال پروازی باشم که در کنگره۶۰ آموخته بودم. بال پرواز من برای مسافرم رهایی، آرامش و زندگی دوباره با عقاید و افکار تازه و جدید شد، انگار با رهایی، تولدی دوباره برای ما رقم خورد؛ تولدی از تاریکی بهسوی روشنایی. انشاءالله که همه همسفران، بال پرواز مسافرهایشان باشند.
همسفر مانیا:
در ابتدا هفته همسفر را به اولین همسفر کنگره۶۰ خانم آنی بزرگ، تبریک عرض میکنم و این هفته زیبا را به تمام همسفران سرشار از عشق در سراسر شعب کنگره۶۰، بهویژه همسفران نمایندگی اسبیکو خرمآباد، تبریک میگویم. قبل از هر چیز، خداوند بزرگ را شکر میکنم که واژه همسفر به من تعلق گرفت. امیدوارم لایق این کلمه باشم. وقتی لطف خداوند شامل حالم شد و وارد کنگره۶۰ شدم، واژه همسفر را دریافت کردم؛ همسفرِ مسافری که باید با او سفر میکردم، سفری از نفرت بهسوی عشق، از ترس به شجاعت، از ناامیدی به امیدواری و از حقارت به سرفرازی.
خداوند بزرگ این فرصت را به هر کسی نمیدهد. من باید قدر این نعمت را بدانم و قدر کنگره۶۰ را بدانم. من در سختی وارد این مکان مقدس شدم، اما حال که این فرصت به من داده شده است، آیا قدر آن را میدانم یا نه؟ آیا آموزشهایی که در کنگره۶۰ میگیرم در خانه و خانواده به کار میبرم؟ فکر میکنم خداوند مرا مورد لطف خود قرار داده است و دعای مرا مستجاب کرده است که مرا به چنین جای خوبی فرستاده؛ جایی که هم بتوانم به مسافرم کمک کنم و با عشق و محبت او را از دام اعتیاد بیرون آورم و هم اینکه به من فرصت داده است تا خودم را از تاریکیهای مثل؛ غیبت، کینه، حسادت، خشم، قضاوت، دروغ و … بیرون بیاورم و به آرامش برسم. من یاد گرفتم که در سفر اول، اصلاً نباید با سفر مسافرم کاری داشته باشم؛ نه با دارو خوردنش و نه با روند درمانش و فقط با عشق و محبت در کنارش باشم. همچنین باید همیشه در جلسات کنگره۶۰ شرکت کنم و آموزشهایی را که میگیرم روی خودم پیاده کنم تا هم خودم به آرامش برسم و هم مسافرم که انشاءالله در کنگره۶۰ به درمان قطعی برسد.
رابطین خبری: همسفر مریم(د) رهجو راهنما همسفر سمیه(لژیون اول)، همسفر افسانه(ر) رهجو راهنما همسفر مریم(لژیون دوم)
ویرایش: همسفر زینب رهجو راهنما همسفر مریم(لژیون دوم) دبیر سایت
ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اسبیکو خرمآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
131