English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده_ همسفر نامی که به جانم امید داد

گروه خانواده_ همسفر نامی که به جانم امید داد

نمی‌دانم از کجا شروع کنم، چون خیلی نمی‌توانم احساساتم را با کلمات بیان کنم. در ابتدای کلام، از خداوند شاکر و سپاسگزار هستم که راه کنگره را در مسیر زندگی‌ام قرار داد تا در این مکان مقدس حضور پیدا کنم و آموزش بگیرم.

هفته‌ی همسفر را در رأس، به خانم آنی بزرگ و خانواده محترمشان و همچنین به تمامی همسفران کنگره ۶۰ تبریک عرض می‌کنم.

یادآوری خاطرات روزهای سخت گذشته ناراحت‌کننده است؛ چراکه چه اشک‌هایی که شب‌ها بالشم را خیس می‌کرد و در خلوت خودم با خدای خود دردودل می‌کردم. دردم را به کسی نمی‌گفتم، چون می‌دانستم نه‌تنها مرا درک نمی‌کنند، بلکه بیشتر بر روی زخم‌هایم نمک می‌پاشند.

در کنار این تلخی‌ها، ناخودآگاه حس خوشحالی و شکرگزاری در من به وجود می‌آید؛ چراکه امروز می‌توانم با اطمینان کامل خداوند را شاکر باشم که به من دلی سرشار از آرامش، آسایش و امید عطا کرد، تا بتوانم بال پروازی برای مسافرم باشم.

منِ مریم، با ورودم به کنگره و با نام زیبای «همسفر» که بر من نهاده شد، حس عجیبی را تجربه کردم. احساس امید در وجودم نمایان شد و گویی جانی دوباره به جانم اضافه گردید.

لحظه هدیه گرفتن در هفته همسفر، یکی از زیباترین لحظات زندگی یک همسفر است؛ مخصوصاً زمانی که درون آن پاکت، دلنوشته‌ای از طرف مسافر باشد.

در پایان کلام خود، از مسافرم تشکر می‌کنم که با ورودش به این مکان مقدس، به منِ مریم نیز پیشنهاد داد تا در این مسیر ارزشمند همراهش باشم؛ مسیری که تاریکی زندگی‌ام را به روشنایی، اشک‌های چشمانم را به لبخند، و دلِ پر از کینه و نفرتم را به عشق و محبت تبدیل کرد.

همسفر، امروز روز توست؛
روز زندگی دوباره…
بلند شو، پیراهن سفیدت را بر تن کن و خدای خودت را شاکر باش.
روزت مبارک 🌷

نویسنده: مرزبان همسفر مریم
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی اندیشه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .