ای بال پروازم همسفرم
ای جان جانان عزیزتر از جان و دلم
برای تو مینویسم...
برای تو که صدای شکستنها را دیدی، شنیدی و از ترس چشم برهم نمی گذاشتی، برای تو که آنچنان، عاشقانههای شب بیداریت را کسی جز الله نمیشنوید.
این بازی کودکانه است؛
برای تو مینویسم؛
دختر کوچکی بودی و بجای بازی با هم سن و سالانت آغوشی جز عروسکهایت نداشتی، از ترس در خود میپیچیدی و پای پیاده تاتی کنان در پی کمک میدویدی، برای تو ای همسفر عزیزتر از هر عزیزی که هر بار ازشنیدن تق تق فندک، قلبت آتش میگرفت.
ای بال پرواز ای همسفر برای تو،
ازتمام اعماق قلب وجودم مینویسم،
برای تو که بر سر دوراهی ماندی،که بمانی یا بروی
به رای تو مینویسم با تکامل عقل و عشق ایمانم.
تو آمدی و ماندی در باز شد، رحمت آمد، نور آمد، امید آمد، عشق آمد، سلامتی آرامش و امنیت آمد و هر آنچه آرزویش را داشتیم آمد، ای بال پرواز عقاب درونم در بهار زمستانت بر قله خوشبختی بنشین و بنگر، خموش حرکت کن و تا مقصد از حرکت باز نایست و تا مقصد در آن مکان لامکان تو را یاری خواهند نمود.
همسفرم عزیزم ازصمیم دل هفته ات مبارک.
به قلم مسافر مصطفی لژیون یکم (سفر اول )
نمایندگی میرداماد اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
45