سالها بود که مسافرم قصد ترک مواد مخدر خود را داشت؛ ولی به نتیجهای نمیرسید تا اینکه توسط یکی از دوستان با کنگره۶۰ آشنا شد که همیشه دعای خیر من پشت سر ایشان است. بعد از دو سه هفته پسرم به من پیشنهاد داد که همراه او در کنگره باشم؛ ولی من موافق نبودم و با خودم میگفتم من که نمیتوانم برم اصلاً نمیدانم کجاست، چه کار میکنند، چرا من بايد بروم، به دو دخترم پیشنهاد کردم که همسفر برادرتان باشید؛ ولی قبول نکردند اگر چه یکی از دخترانم هم اکنون به کنگره میآید و به هرحال من قبول کردم و راهنمای تازهواردین با توضیحاتی که در مورد کنگره دادند، علاقهمند شدم که حتماً بیایم.
در ابتدا همه چیز برای من تازگی داشت و محیط جدید و قوانینی که تا آن زمان به گوشم هم نرسیده بود. وقتی وارد لژیون شدم مدتی گذشت تازه فهمیدم که اشتباه زندگی میکردم، همیشه سرزنش از رفتار گذشتهام به سراغم میآمد تا اینکه فهمیدم سرزنش فایدهای ندارد و باید یاد بگیرم که دیگر این احساس را نداشته باشم. وقتی سیدی همسفر را مینوشتم تازه با مفهوم همسفر آشنا شدم. احساس خوبی داشتم که میتوانم پابهپای مسافرم باشم.
سفری را آغاز کردم که انتهای روشنی داشت؛ چون اعلام رهایی یا تولد انسانهایی به خاکستر نشین را میدیدم که بهراستی احیا شده بودند و همواره چنین لحظاتی را برای مسافرم تصور میکنم. اوایل سفر خودم را مثل یک کمک راننده تیز بین و محتاط در کنار مسافرم میدیدم که باید مدام مراقب باشم که نکند خطا برود، اشتباه برود خوابش ببرد، مدام میخواستم کنترلش کنم. مدتی گذشت و یاد گرفتم من همسفر باید حواسم به خودم هم باشد، یاد گرفتم باید توانایی و صبر و حوصله بسیار برای یک سفر هزار فرسنگی را داشته باشم که شاید بتوانم به عنوان یک الگو برای مسافرم باشم.
دشواری و سختی راه با آموزشهای کنگره برایم هموار شد؛ چون در این مسیر مسافرم از حرکت ایستاد، در آن موقع نقش خودم را بهعنوان همسفر در ادامه این حرکت بیشتر از گذشته درک کردم، البته برای من مادر، رها کردن مسافرم بدون حرکت و تغییر سخت است؛ ولی یاد گرفتم سکوت من مؤثرتر از کلام است؛ باید ادامه بدهم، آموزش بگیرم و گره کور حس و حال خودم را با مسافرم باز کنم و از دور هوای مسافرم را داشته باشم وامیدوار باشم که روزی با من دوباره همراه خواهد شد، چرا که تغییر و تبدیل را در من خواهد دید؛ چون میدانم نوبت باران محفوظ است. در اندیشه آن باشید که از زمین برخواسته و به آن مکانی که فرمان است رهسپار شوید.
نویسنده: همسفر مونس رهجو راهنما همسفر زهرا (لژیون نوزدهم)
رابط خبری: همسفر حمیده رهجو راهنما همسفر زهرا (لژیون نوزدهم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر زهرا (لژیون دوازدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی میرداماد اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
145