اولین جلسه از دور اول سری جلسات خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی علی عصارزاده با نگهبانی همسفر امیرعلی، استادی راهنمای محترم همسفر مهدی و دبیری همسفر مهدی با دستور جلسه «هفته همسفر» روز یکشنبه هفتم دیماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز گردید.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم، همسفر.
در ابتدا شاکر و سپاسگزار خداوند هستم که این فرصت را به من داد تا در این جایگاه حضور داشته باشم و از محبت و انرژی شما عزیزان بهرهمند شوم. همچنین از نگهبان جلسه، گروه مرزبانی و ایجنت محترم شعبه صمیمانه تشکر میکنم که این فضا و فرصت را برای ما فراهم کردند.
مطالب زیادی برای گفتن وجود دارد، اما به نظر من هر جلسه، بر اساس حس و اتفاقی که باید در آن رقم بخورد، مطالب خاص خودش را میطلبد و همانها باید بیان شود.
اولین نکتهای که میخواهم به آن بپردازم، تعریف همسفر است.
در ظاهر، همسفر به کسی گفته میشود که در مسیر سفر، به مسافر کمک میکند؛ اما به نظر من، نقش همسفر بسیار فراتر و عمیقتر از این تعریف ساده است.
ما در تمام بخشهای زندگی، همسفر هستیم؛
در محیط کار، کنار همکاران، صاحبکار یا شاگرد؛
در خانواده، در نقش پدر، مادر، فرزند یا برادر؛
و در کنگره که به نظر من نمونهای کوچک از کل هستی است.
نکته مهم این است که هر کجا هستیم، نقش خود را بشناسیم.
منِ مهدی باید بدانم در هر جایگاهی چه نقشی دارم و چگونه باید آن را درست ایفا کنم. وقتی نقش خود را بشناسم، میتوانم آن کاری را که باید انجام دهم را به اتمام برسانم.
گاهی ما همسفران دچار افراط میشویم؛
جایی فکر میکنیم «ناجی» هستیم و مدام به مسافر دستور میدهیم که این کار را بکن یا آن کار را نکن. این همان افتادن ازیکطرف بام است.
و گاهی از آن طرف بام میافتیم؛ جایی که خودمان را «قربانی» میدانیم و همه را مقصر میبینیم؛ خانواده، شرایط مالی، مسافر، جامعه و…
اما آموزشها به ما یاد میدهد که همسفر نه ناجی است و نه قربانی.
همسفر کسی است که نقش خود را میشناسد و مسئولیت خود را میپذیرد.
یاد میگیریم که تنها کسی که میتواند یک انسان را نجات دهد، خودِ اوست. وقتی هر کس خودش را نجات دهد، دیگران با دیدن او الگو میگیرند و آن اتفاقی که باید بیفتد، بهدرستی رقم میخورد.
نکته دوم، نقشپذیری در زندگی است.
من در جاهایی فرزندم، در جاهایی پدر، در جاهایی برادر.
نقش اول فیلم زندگیام به من داده شده و وظیفه دارم هر جا که هستم، نقشم را به بهترین شکل بازی کنم؛
جایی که فرزندم، فرزند باشم؛
جایی که پدرم، استوار و مسئول پدر باشم؛
و جایی که برادرم، برادریام را ثابت کنم.
نکته دیگری که دوست دارم اشاره کنم، جذابیت اولیه ورود من به کنگره است.
اولینبار با همراهی پدرم وارد شعبه شفا شدم؛ زمستان سال ۹۸. آن جلسه حس بسیار خوبی داشت. در آن زمان در حال مطالعه مباحثی مثل چاکراها بودم و راهنما در همان جلسه به شکلی ساده، کامل و کاربردی درباره این موضوع صحبت کرد. همانجا با خودم گفتم: چقدر این فضا متفاوت و جذاب است. این همان جرقهای بود که باعث ماندن من شد.
یک سال در کنار مسافران سفر کردم و از بودن در کنار شما لذت بردم و همینجا صمیمانه تشکر میکنم؛ چون اگر تکتک شما نبودید، من هم نبودم.
اول شاکر خداوند هستم و بعد از همه شما عزیزان ممنونم که این مسیر را در برابر من قرار دادید.
با آموزشها، به شناخت بهتری از خودم رسیدم.
قبلاً همیشه خودم را قربانی میدانستم و دیگران را مقصر.
اما کمکم یاد گرفتم سؤالهایم را تغییر بدهم؛
بهجای اینکه بپرسم «دیگران برای من چه کردند؟»
از خودم پرسیدم «من برای دیگران چه کردم؟»
یاد گرفتم جایگاهها محترم هستند؛
جایگاه پدر، جایگاه راهنما، جایگاه انسانها.
حتی اگر فردی را ارزشمند ندانیم، جایگاهی که دارد محترم است و باید حرمت آن حفظ شود.
در پایان، میخواهم بگویم جشن همسفر فقط مخصوص عدهای خاص نیست.
همه ما در مقاطعی مسافر هستیم و در مقاطعی همسفر.
این جشن، جشن پیداکردن جایگاه در هستی است.
و نکته آخر؛
هر گیاهی برای رشد، به بستر مناسب خودش نیاز دارد.
من به این درک رسیدم که تمام اتفاقات زندگیام، حتی آنهایی که به نظر من بد بودهاند، بستر رشد من بودهاند. اگر آن شرایط و آن رفتارها نبود، شاید من هرگز به تغییر و رشد نمیرسیدم.
بیش از این وقت جلسه را نمیگیرم.
ممنونم که با سکوت، مشارکت من را گوش دادید.

تصویربردار:مسافر ابوالفضل لژیون پنجم
تایپ:مسافر محسن لژیون دوم
ارسال خبر:مسافر مصطفی لژیون یکم
مرزبان خبری:مسافر علی
نمایندگی علی عصارزاده
- تعداد بازدید از این مطلب :
74