انسان همواره در مسیر تکامل، یک مسافر است؛ خواه این سفر بر زمین باشد و خواه در آسمان. حیات دقیقاً در جریان همین سفر معنا مییابد؛ نه صرفاً در مقصد نهایی، بلکه در ایستگاههای میانی.
من در دورهای از زندگی خود با بحرانهای پیدرپی مواجه شدم؛ گویی یکی پس از دیگری بر من نازل میشدند. دفتر کارم توسط شهرداری پلمب شد و ناچار بودم از پنجره وارد شوم. در همان ایام، به اشتباه توسط مأموران بازداشت و به کلانتری منتقل شدم. پس از آزادی، با مشکلات چکهای برگشتی و احضار قضایی روبهرو گردیدم. حتی در مسیر فروش ملکی که با یکی از بستگان شریک بودم، با خیانت و دستبرد در سند اجارهنامه مواجه شدم.
این وقایع را بازگو میکنم تا بدانیم سختیها برای ساختن انسان طراحی شدهاند. اگر کسی بخواهد شجاع شود، ناگزیر باید با هیولا بجنگد؛ زیرا ارتقا همواره در حرکت شکل میگیرد و رکود برای هیچ موجودی جایز نیست.
بد نیست در این میان، به شعر از وثوقالدوله اشاره کنم که میگوید:
«وقتی بد میآید، هرچه آید بد شود.»
در چنین شرایطی، ممکن است پشهای بر کرکسی غلبه کند یا شاخ گاوی گردونهای را بشکند. اینها مراحل آزمون و سنجش انسان هستند. گاهی فردی مانند پرندهای در شش جهت و حتی در جهانهای دیگر پرواز میکند و آسیبی نمیبیند، اما دیگری در مسیری هموار دچار لغزش و آسیب میشود. این رخدادها بر پایه خواست، تقدیر و فرمان الهی استوارند.
ما امروز، تقدیر آینده خود را رقم میزنیم؛ اگر امروز عملی نادرست انجام دهیم، فردا پاسخی سخت دریافت خواهیم کرد. بر اساس تجربههای تلخ گذشته توصیه میکنم تا حد امکان با اقوام و خویشان وارد کار شراکتی و تجاری نشوید. و اگر ناچار به این کار شدید، حساب و کتاب باید چنان دقیق باشد که حتی یک قران آن نیز مشخص گردد. بسیاری از اختلافات حقوقی در دادگاهها میان بستگانی رخ میدهد که با شعار «ما با هم این حرفها را نداریم»، نظم مالی را نادیده گرفتهاند.
باید دانست که خویش واقعی کسی است که برای خاموش کردن آتش زندگی شما پیشقدم شود، نه آنکه تنها برای بهرهبردن از سفره حاضر گردد. در این مسیر سفر، که از روز الست آغاز شده و تا ابدیت ادامه دارد، اتکا به نفس استوار، حیاتیترین ابزار انسان است. انسانی که مدام ناله میکند و خود را بدبخت مینامد، پیش از هر دشمنی، ابتدا خود را تخریب و نابود مینماید.
ما باید همچون درختان، ایستاده بمیریم و همتی بلند داشته باشیم. همچنین باید از همراهی با همسفر بد پرهیز کنیم؛ همسفری که تاب دیدن موفقیتهای ما را ندارد و در سختیها ما را رها میکند. در وجود هر انسان، دو همسفر درونی یا دو نیرو در حال نبردند؛ یکی انسان را به سوی نیکی و دیگری به سوی زشتی فرا میخواند. باید حس و درک درونی خود را تقویت کنیم تا بتوانیم وقایع پیرامون را بهدرستی رصد نماییم.
زندگی ما مجموعهای از خطوط است؛ هر خط بهتنهایی شاید معنایی نداشته باشد، اما از کنار هم قرار گرفتن آنها، تصویری زیبا و معنادار پدید میآید. اعمال ما از لحظه بیدار شدن تا افکار، محبتها و انتخابهایمان، هرکدام خطی از این تصویر بزرگ هستند. حیات در همه حال ادامه دارد؛ چه غمگین باشیم و چه شاد، خورشید طلوع و غروب میکند. پس چه زیباست که با ترسیم زیباترین تصویر از حیات خویش، آن را در دفتر طبیعت به امانت بگذاریم.
باید بدانیم سختیها همچون حرارتی هستند که طلا را به زینتی گرانبها بدل میکنند، یا فشاری که زغالسنگ را به الماس تبدیل مینماید و یا جوانهای لطیف برای آنکه به درختی تنومند بدل شود، ناچار است از دل خاک و تاریکی عبور کند. این مسیرها طبیعی هستند. و برای پختگی انسان ضروری هستند. ناامیدی یکی از ابزارهای شاخص شیطان است، در هر شرایطی باید امیدوار بود، چراکه پایان شب سیاه، سپید است. ما با حرکت خود فرامین الهی را به انجام میرسانیم و مسئولیتهای خویش را میپذیریم. ارتقای انسان در گرو همین تلاشها و حرکتهای مداوم است که در چرخش هستی معنا مییابد.
برداشت از مسافر تقی لژیون ۴
ویرایش مسافر محسن لژیون ۲۰
رابط خبری مسافر جواد
- تعداد بازدید از این مطلب :
150