نمیدانم از کجا شروع کنم و چطور قلم به دست بگیرم… با اینهمه خاطرات تلخ، یاد آن روزهایی که در تاریکی گم شده بودم؛ روزهایی که خستگی از چشمانم میبارید و لبخندی بر لبانم نبود. حال خوشی نداشتم…
مسافر من بهتنهایی به کنگره آمد؛ بال پرواز برایش نبودم. هیچوقت مونس و همدل مسافرم در مسیر کنگره نبودم. او با یک بال پرواز، سفر خود را آغاز کرد و ادامه داد و با همان یک بال، به رهایی رسید.
ولی حال من همسفر، حال خوشی نبود؛ ذهنی آشفته و افکاری پریشان داشتم…
دو سال گذشت تا مسیر کنگره برای من همسفر نیز باز شد.
اولین روزی که به کنگره آمدم، روز همسفر بود؛ و انگار همان روز، نوری در قلبم روشن شد تا بتوانم از تاریکی خارج شوم و راه کنگره را ادامه دهم.
از آموزشهای کنگره آموختم که افکار و اندیشه خود را تغییر دهم و به حال خوش برسم.
خداوند را شاکرم که من و مسافرم در مسیر کنگره هستیم و در این مکان پر از نور و عشق، خدمت میکنیم.
هفته همسفر را به همه همسفران عزیز کنگره ۶۰ تبریک میگویم.
نویسنده :همسفر گلثومه رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون سوم)
ارسال :راهنمای تازهواردین همسفر اکرم ،دبیر سایت
همسفران نمایندگی قوچان
- تعداد بازدید از این مطلب :
61