English Version
This Site Is Available In English

سفری پر از فراز و نشیب

سفری پر از فراز و نشیب

رهجو‌های راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم) در دلنوشته خود نوشتند:

همسفر نرگس

تصور نمی‌کردم روزی همسر یک مصرف‌کننده باشم، اما امروز می‌بینم من نه‌تنها همسر، بلکه همسفرِ مسافری هستم که سفر خود را از تاریکی به سمت نور آغاز کرد و من هم به اندازه‌ مسافرم لذت بردم. زمانی‌که یک دختر ازدواج می‌کند، با کلی آرزو و رؤیا  ازدواج می‌کند ولی منِ نرگس، بعد از یک ماه فهمیدم آن رؤیا و خیال و آرزو آن چیزی نبود که من فکر می‌کردم، بعد از یک ماه فهمیدم که مسافر من مصرف‌کننده است و همه‌ آرزوهای من به باد رفت و دنیا روی سرم خراب شد. همه، دوران عقد از کنار هم لذت می‌برند، ولی من وقتی مسافرم می‌آمد، خیلی استرس و اضطراب داشتم، چون او شیشه مصرف می‌کرد و واقعاً تعادل نداشت. همیشه به من بدبین بود، کسانی را که باعث آشنایی من و مسافرم شده بودند، مقصر می‌دانستم و می‌گفتم این‌ها بودند که زندگی من را به تباهی کشاندند. من هیچ‌وقت این درد را به کسی نگفتم و در دل و سینه‌ خود حبس کردم بعد از هر زایمان به مسافرم نیاز داشتم، ولی بعد از هر مصرف که وارد خانه می‌شد، جنگ و جدال به پا می‌کرد و با مادرم درگیر می‌شد و من وسط‌ آن‌ها نمی‌دانستم چه کار کنم و گاهی فکر خودکشی به سرم می‌زد، یا شب که سرم را می‌گذاشتم، از خدا می‌خواستم صبح بلند نشوم ولی نمی‌دانم چه کار خیری انجام دادم و به دست کدام بنده‌ خدایی یک لیوان آب دادم که خداوند این مکان مقدس را سرِ راهِ زندگی‌ام قرار داد. من از اولِ سفرِ مسافرم همسفر او نبودم و پله‌های آخر بودند که خدا اذن ورود من را صادر کردند، هرچه پله‌های مسافرم به پایین می‌رسید، تغییرات خیلی زیادی در مسافرم احساس می‌کردم و خانواده‌ من از تغییراتی که در مسافرم می‌دیدند تعجب کرده بودند. مسافر من خیلی، خیلی تغییر کرد و من به خاطر روزهایی که او را سرزنش می‌کردم و بی‌غیرت می‌خواندم خجل شدم. خداوندا، من را به خاطر ناآگاهیم ببخش. من خود را با افکار منفی و کارهای ضد ارزشی گم کرده بودم، توانستم دیدگاهم را تغییر بدهم و فهمیدم همیشه مشکلات لعنت خداوند نیستند، بلکه رحمت هستند و اگر آن‌هایی که باعث آشنایی من و مسافرم شدند نبودند، من هیچ‌وقت با این مکان مقدس آشنا نمی‌شدم. الان زندگی از لحاظ مالی زیاد مساعد نیست، ولی همیشه خدا را شاکرم؛ حاضرم هیچ‌چیز نداشته باشم، ولی خدا هیچ‌وقت این هدیه‌های ارزشمند، یعنی سلامتی، آرامش و آسایش را از زندگی‌ام نگیرد. به خاطر این هدیه‌های ارزشمند: شکر، شکر، شکر.

همسفر طاهره

زندگی سفری پر از فراز و نشیب و سختی است و همسفر بودن یعنی همراه و هم‌دل شدن برای گذر از این سختی‌ها. مسافری که با اعتیاد و دنیای تاریک آن دست‌وپنجه نرم می‌کند، برای گذر از این تاریکی و ظلمت، همسفری صبور، آگاه و عاشق می‌خواهد؛ فقط در کنگره است که حس ارزشمندی به منِ همسفر می‌دهد و تلاش و صبوری من را در زندگیِ اعتیاد تحسین می‌کند و به من می‌آموزد که برای خارج شدن از این ظلمت و تاریکی باید رها کنم هر آنچه را که من را از خود و خدا دور می‌کند. باید تغییر کنم تا بتوانم تغییر را در زندگی ببینم، باید اشتباهات خود را بپذیرم، باید دوست داشته باشم هر آن کسی را که تا امروز باعث رنج و درد من شده و محبت کنم، بی‌دریغ و بدون هیچ توقعی عشق بورزم… همه‌ ناامیدی‌ها و افکار منفی را از روح و روانم پاک کنم تا به آرامش برسم. همسفر فقط یک عنوان نیست، مسئولیتی است سنگین و حیاتی که چه زیبا در کنگره، بالِ پرواز معنا شد؛ بالی که اگر نباشد، پرواز ممکن نیست. هفته‌ همسفر بر همه‌ همسفران کنگره۶۰، مبارک باد.

رابط‌خبری: همسفر فریده رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
ویرایش: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یازدهم) دبیر سایت
ارسال: همسفر سعیده  (نگهبان سایت)
همسفران نمایندگی شفا مشهد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .