English Version
This Site Is Available In English

کنگره۶۰ پاداش عظیم برای همسفر

کنگره۶۰ پاداش عظیم برای همسفر

مشارکت مکتوب همسفر اعظم لژیون چهاردهم

در ابتدا هفته همسفر را به خانم‌آنی بزرگ و خانواده محترم ایشان تبریک عرض می‌کنم، سپس به تمامی همسفران کنگره۶۰ که همه بهترین هستند، چرا که برگزیدگان خداوند هستند. آنانی که کنار یک مصرف‌کننده زندگی کردند، درد و رنج کشیدند، بار مسئولیت یک زندگی را به تنهایی به دوش کشیدند، در اوج این سختی‌ها و دردها کنار نکشیدند، ماندند، بین رفتن و ماندن، ماندن‌ در کنار خانواده را انتخاب کردند، صبوری کردند و بالاخره خداوند پاداش صبر تک‌تک همسفران که صبوری کردند را داد.

کنگره۶۰ پاداش عظیمی برای همسفران است. اولین نعمتی که در بدو ورود به کنگره۶٠ به فرد همراه مسافر داده می‌شود، نام و جایگاه همسفر است، چیزی که بیرون از کنگره وجود ندارد، نگاه‌ها، حرف‌ها و برخورد‌ها همه و همه به‌صورت تحقیرانه بود به‌طوری‌که باعث می‌شد روابط خود را با دیگران قطع کنم، گوشه‌گیر شوم، در نا‌امیدی فرو بروم، تمام حس‌های من بسته شوند و من را تا پای جان به اعماق تاریکی فرو ببرند؛ اما کنگره تمام این‌ها را به من برگرداند.

وقتی وارد کنگره شدم با دو واژه روبه‌رو شدم یک واژه مسافر و دیگری همسفر، همسفر واژه‌ای که آن زمان به زبان آوردنش به من آرامش می‌داد. همسفر؛ یعنی همراه، یار و هم‌دل بودن، همه از بودن حرف می‌زدند نه از نبودن گفتند: باش در کنار مسافرت، کمکش کن، یاریش کن و پر پرواز باش برای رسیدن به رهایی مسافری که خودش را به اعماق تاریکی‌ها فرو برده بود و من هم در کنار آن به اوج تاریکی‌ها رسیده بودم. در کنگره واژه همسفر به کسی گفته می‌شود که سابقه اعتیاد ندارد، همراه مسافر وارد کنگره می‌شود و در طول سفر مسافر در کنار او می‌ماند و آن را همراهی می‌کند. همسفر هیچ‌گاه مصرف مواد نداشته است؛ اما روان آن در طول سال‌های مصرف مسافر تا حد زیادی تخریب شده است.

در کنگره مثلثی به نام مثلث درمان که شامل سه پارامتر (جسم، روان و جهان‌بینی) است. مسافران در طول سال‌های مصرف جسم خود را از بین بردند و زمانی که جسم از تعادل خارج شود روان هم بهم می‌ریزد؛ اما جسم آن‌ها نسبت به روانشان بیشتر دچار تخریب شده است؛ اما یک همسفر ضلع روانش بسیار تا بسیار آسیب دیده و از تعادل خارج شده است. شاید من همسفر زیاد متوجه این امر نیستم و حتی خیلی وقت‌ها خودم را آدمی صبور، باگذشت، مهربان و کلاً انسانی متعادل فرض می‌کنم؛ اما اصلاً این‌گونه نیست. زمانی که من همسفر وارد کنگره می‌شوم و شروع به گرفتن آموزش‌ها می‌کنم متوجه می‌شوم که چه‌قدر دچار تخریب شده‌ام و تمام زخم‌هایی که خورده‌ام تمام از روی جوش خوردن؛ ولی از داخل تا عمق فرو رفته و تمام تار و پود من را درگیر کرده است.

سفری را آغاز می‌کنم که در این سفر یک همراه هستم  همراه عزیزی که از صمیم قلب دوستش دارم و تا پای جان کنارش می‌مانم. برای خوب شدن او هر کاری کردم؛اما راه و روش درست را آگاه نبودم. راهی را می‌رفتم که درست نبود و در این راه هم خودم و هم مسافرم را آزار می‌دادم؛ اما در کنگره راه، مسیر و متدی که هست عین حقیقت است. جنس آن از جنس درستی است، همراهی من همسفر هم یک همراهی درست است و نتیجه بخش خواهد بود. همراهی است که به ظاهر مسافرم را همراهی می‌کنم؛ ولی در صورپنهان خودم را پیدا می‌کنم، راه و مسیر زندگی را برای خودم هموار می‌کنم و علم زندگی را یاد می‌گیرم.

همسفر نقش یک پرستار را دارد و در کنگره یاد می‌گیرد که چگونه با بیمار خود برخورد کند. مهم‌ترین ابزار یک همسفر به عنوان یک پرستار سلاح مهر و محبت است. با این سلاح که اگر بداند کجا و به چه اندازه از آن استفاده کند، قطعاً از آن تاریکی‌ها و جهنمی که برای خودش درست کرده خارج می‌شود و به بهشت برین می‌رسد. همسفر بودن و یک همسفر خوب بودن به گفتار و در ظاهر خیلی ساده و راحت به‌نظر می‌آید؛ ولی در عمل کاری سخت و بسیار حساس است و به قول دکتر امین: «باید یک هنرمند واقعی باشی».

افکار، اندیشه، گفتار، کردار و مهم‌تر از همه حس یک همسفر، در طول سفر مسافر خیلی تاثیرگذار خواهد بود. حس یک همسفر اگر خوب باشد قطعاً مسافر آرام خواهد بود و طنش‌ها در طی مسیر برای آن کمتر است؛ اما اگر همسفری حس‌های آلوده داشته باشد و هنوز نتوانسته باشد اول خودش و بعد هم مسافرش را ببخشد هم‌دلی بین آن‌ها ایجاد نخواهد شد و هر کاری که برای رهایی خود و مسافرش انجام می‌دهد مثل آب در هاون کوبیدن است و هیچ تاثیری در روند رهایی آن‌ها نخواهد داشت. همه ما همسفران راه عشق هستیم و این را می‌دانیم که حساب ما با عشق است با معشوق چه حساب داریم.

در پایان از خداوند، آقای‌مهندس، خانم‌آنی بزرگ همسفر کنگره۶۰ و فرزندان بزرگوار آقای‌مهندس که با تمام وجود، ایشان را همراهی کردند تا راه و مسیر برای من اعظم هم باز شود و من هم بتوانم به عنوان یک همسفر در خانه به خانواده خدمت کنم، در کنگره باشم و آموزش‌ بگیرم بسیار سپاس‌گزار هستم. جشن همسفر بر تمامی همسفران کنگره۶۰ مبارک باشد.

مشارکت مکتوب همسفر اعظم لژیون دهم

هفته همسفر را به اولین همسفر، خانم‌آنی بزرگ و خانواده ایشان و به همه همسفران تبریک می‌گویم. وقتی با مسافرم ازدواج کردم زندگی با عشق و امید آغاز شد. هر روز با شوق برای آینده برنامه‌ریزی و فکر می‌کردم که مسیر ما همیشه روشن و پر از شادی است؛ اما بعد از چند سال، حقیقت تلخی آشکار شد مسافرم گرفتار اعتیاد شده بود. آن لحظه انگار دنیا روی سرم خراب شد و هیچ راهی برای نجات وجود نداشت. دنیای من تاریک شد و در ناامیدی غرق شدم. مسافرم بارها تلاش کرد ترک کند به جلسات مختلف رفت و قول تغییر داد؛ اما هیچ‌کدام نتیجه نداشت. هر بار با شکست او، من هم در ناامیدی فرو می‌رفتم.

فشار روحی آن‌قدر زیاد بود که حتی افکار تلخ به سراغم می‌آمد؛ اما عشق به فرزندان و مسافرم مانع می‌شد و قلبم مدام در جستجوی راهی بود تا هم خودم و هم او را از این تاریکی نجات دهم، تا این‌که با کنگره۶۰ آشنا شدیم. ورود به این مسیر نقطه امیدی در زندگی‌ من بود. در ابتدا باورش سخت بود؛ اما کم‌کم با حضور در جلسات، نوشتن سی‌دی‌ها و کمک‌ راهنمای مهربانم فهمیدم اعتیاد درمان دارد، اگر مسیر درست طی شود، رهایی ممکن است.

پیش از کنگره فکر می‌کردم فقط مسافر بیمار است؛ اما فهمیدم همسفر هم نیاز به درمان دارد. انتظار نمی‌توان داشت که مسافر درمان شود و همسفر همان آدم زخمی باقی بماند؛ باید من همسفر تغییر کنم تا عشق و آرامش جریان پیدا کند. با هر جلسه و هر آموزش، امید در دلم جوانه می‌زد. یاد گرفتم که هر کاری با تفکر درست آغاز می‌شود و بدون آن رو به زوال می‌رود. سال‌ها بدون فکر، هر کاری برای بهتر شدن حال مسافرم انجام می‌دادم و نتیجه‌ آن فقط خستگی بود. امروز می‌دانم حرکت به سمت نور، چراغی در مسیر روشن می‌کند. یاد گرفتم نقطه‌تحمل خود را بالا ببرم؛ چون بدون آن هیچ تغییری پایدار نیست.

وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، از این‌که مسافرم را مقصر همه چیز می‌دانستم، خجالت می‌کشم، امروز می‌دانم او بیمار بوده و از روی خودخواهی و بی‌ارادگی نبوده. من باید در کنارش صبور باشم و حس‌های منفی را رها کنم. ایمان دارم خداوند در این سفر همراه ما است. اکنون می‌دانم هر چالش فرصتی برای رشد کردن است. همه چیز را نمی‌توانم کنترل کنم و پذیرش این واقعیت آرامش می‌آورد.

همسفر بودن؛ یعنی بال پرواز برای مسافر؛ یعنی حرکت از تاریکی به نور، ناامیدی به امید و ضدارزش‌ها به ارزش‌ها است. هر قدم در این مسیر یادآور خطاها و اصلاح گذشته است. امروز تاریکی‌ها دیگر من را نمی‌بلعند. هر روز یاد می‌گیرم عشق و امید را در دل خود پرورش دهم و به اطرافیان هم منتقل کنم. رابطه‌ من با مسافرم عمیق‌تر و پرمحبت‌تر شده است. ترس‌ها را پایان نمی‌بینم؛ بلکه فرصتی برای شناخت خود می‌دانم. اکنون بیش از ۶ ماه است که در سفر هستیم و به شناخت خود نزدیک‌تر شده‌ایم.

آموزش دیدم خودمان را دوست داشته باشیم و با تلاش به سمت رهایی حرکت کنیم. این مسیر به ما آموخت که هر تاریکی می‌تواند با آگاهی به نور تبدیل شود. درمان فقط یک هدف فردی نیست مسیری مشترک است که همسفر و مسافر با هم طی می‌کنند. با عشق و تلاش، زندگی دوباره ساخته می‌شود، یخ‌ها آرام‌آرام آب می‌شوند، امید جوانه می‌زند و هر روز به آرامش نزدیک‌تر می‌شویم. حضور در کنگره تنها راه بازگشت به زندگی روشن و پر از عشق است.

اکنون اشک‌هایم تبدیل به خنده، زندگی‌ام دوباره شیرین و قلبم سرشار از امید شده است. امروز دیگر آن زن ناامید گذشته نیستم، همسفری هستم که می‌خواهد چراغی برای دیگران باشد. دوست دارم راهنما بشوم، تا تجربه‌هایم را در اختیار تازه‌واردها بگذارم، می‌خواهم به آن‌ها نشان دهم که رهایی ممکن است. هفته همسفر فرصتی است برای قدردانی از همه کسانی که در کنار مسافرانشان ایستاده‌اند و با عشق و صبر مسیر نور را انتخاب کرده‌اند. همسفر بودن فقط همراهی در سختی‌ها نیست، همسفر بودن؛ یعنی ایستادن در کنار مسافر حتی وقتی همه چیز سخت و غیرممکن به‌نظر می‌رسد، ساختن دوباره زندگی، یاد گرفتن، عشق ورزیدن، در سخت‌ترین لحظه‌ها امید داشتن حتی وقتی همه‌ چیز تاریک به‌نظر می‌رسد، دوباره متولد شدن، امید داشتن و عاشق زندگی بودن.

هر قدمی که برمی‌دارم، نه فقط برای مسافرم؛ بلکه برای خودم است. ایمان دارم که پایان این مسیر، روشن و آغازش پر از درس و تجربه است. هیچ سختی جاودانه نیست. هر تاریکی سرانجام به نور ختم می‌شود. عشق واقعی در لحظه‌های دشوار معنا پیدا می‌کند. اکنون هر لبخند مسافرم برای من بزرگ‌ترین هدیه زندگی است. هر روزی که در کنگره قدم می‌گذارم، احساس می‌کنم دوباره متولد شده‌ام این مسیر را با عشق ادامه می‌دهم تا روزی که به آرامش کامل و رهایی واقعی برسم. امید دارم روزی راهنما بشوم تا بتوانم چراغی برای دیگران باشم.

مشارکت مکتوب همسفر آرزو لژیون یازدهم

هفته همسفر فرصتی برای تأمل در مفهوم عمیق همراهی، هم‌قدم شدن و رفاقت در سفرهای معنوی و زندگی روزمره است. این هفته که در کنگره از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است، دست‌مایه‌ای برای گفت‌وگو از معنای همسفری در ابعاد گوناگون است. همسفر، رفیق راه در هر سفر چه زمینی، چه درونی به سوی کمال است. همراهی یک همسفر، رنج راه را سبک می‌کند. همسفر تنها کسی نیست که چمدان‌ها را تقسیم می‌کند، او کسی است که در پیچ‌ و‌ خم‌های راه، امید را زنده نگه می‌دارد، در خستگی‌ها با یک لبخند یا یک جمله دل‌گرمی می‌بخشد، در تصمیم‌گیری‌های دشوار مشورت می‌دهد و پشتیبان است. هفته همسفر می‌تواند یادآوری باشد که آیا با خویشتنِ خود صادقیم؟ آیا در مسیر رشد، همراه خود هستیم یا درگیر ناسازگاری‌های درونی هستیم؟ آیا با خود مهربان هستیم و به خود اجازه می‌دهیم گاه توقف کنیم، بیندیشیم و دوباره آغاز کنیم؟

همسفر کوهی است که صبورانه ایستاده، رودی که جاری است یا آسمانی که بالای سر ما گسترده شده. هفته همسفر می‌تواند آغازگر یک پیمان، پیمانی با خود، با دوستان، با خانواده و با جامعه برای همراهی بیش‌تر، درک متقابل و ساختن مسیری پر از مهر باشد. چه زیبا است که در این هفته، همسفری را به دیگران پیشنهاد دهیم؛ حتی با یک لبخند، با یک جمله ساده: حال شما چطور است؟ صمیمانه و گرم باشد. به امید آن‌که همسفر خوبی برای مسافر باشیم.

مشارکت مکتوب همسفر فرشته لژیون نهم

کل زندگی یک سفر است و ما در طول این سفر، همسفر مسافران بسیاری می‌شویم که مهم‌ترین آن‌ها خانواده است. آن‌چه دیدگاه ما را نسبت به جایگاه همسفر متفاوت می‌کند با ورود به کنگره آغاز می‌شود و این نقش را برای ما پر رنگ‌تر و مهم‌تر می‌کند. شاید تا قبل از ورود به کنگره ارزش و اهمیت خود را به عنوان همسفر نمی‌دانستیم یا کمتر به آن می‌پرداختیم و به قول استاد امین در سی‌دی همسفر: «فکر می‌کردیم مثل یک لاستیک زاپاس هستیم که گاهی به کار می‌آید و گاهی نه» و چیزی به عنوان نقش مکمل برای ما مفهومی نداشت.

اکنون به عنوان یک همسفر در کنگره به اهمیت و ارزش خود پی برده‌ام و به تعبیر من این سفر مثل یک پازل دوتکه است که نیمی از آن مسافرم است و نیمی دیگر من به عنوان همسفر هستم. این پازل وجود دارد؛ ولی وقتی کامل می‌شود که من به عنوان همسفر در کنار مسافرم در این پازل قرار بگیرم و آن را با هم کامل کنیم. پیش از همه این‌ها متوجه می‌شویم برای این‌که احوالات و اوضاع مسافرمان را درک کنیم؛ باید به خودمان بپردازیم و اولین قدم ورود به کنگره است. قبل از آمدن به کنگره من به هر شکلی سعی می‌کردم مسافرم را از دام اعتیاد نجات دهم و هدفم هم کمک به او، خودم و زندگیمان بود که هر روز به سوی ویرانی می‌رفت؛ ولی نتیجه نمی‌گرفتم و شاید بدتر هم می‌شد. وقتی این خورشید بر من و مسافرم شروع به تابیدن کرد و از اشعه‌های علم، دانش و آگاهی آن بهره‌مند شدیم فهمیدیم راه کدام است و بی‌راهه کدام است.

با قرار گرفتن در مسیر دانش، علم و ارتقا یافتن، دریافتم چگونه اول به خودم و بعد به مسافرم یاری برسانم. اول دلیل حال خوب خود باشم تا بتوانم این حال خوب را به مسافرم هم انتقال بدهم. در این مسیر گاه شهر وجودی مسافر ممکن است دچار گرد‌وغبار، طوفان و یا سیلاب‌هایی شود که او را از مسیرش منحرف سازد؛ ولی من به عنوان همسفر وقتی دانش، دانایی و آگاهی خود را با عشق از آموزش‌های ناب، خالصانه و عمیق بالا برده باشم، می‌توانم به مسافرم کمک کنم تا از مسیر دور نشود و به پایان این مسیر برسد که باز خود آغاز راه دیگری است. تمام این‌ها برای من به عنوان همسفر وقتی حقیقت پیدا می‌کند که ابتدا به خود بها دهم، ارزش قائل شوم و وقتی شهر وجودی خود را با آمدن به کنگره و با بهره گرفتن از آموزش‌هایی که در اختیارم قرار می‌گیرد، آباد و سرشار از عشق و محبت کردم، بهترین همسفر مسافرم خواهم شد و آن وقت است که بال پرواز هم خواهم بود. به امید روزی که تمام همسفران راه عشق و محبت با درک، آگاهی و نور اول به خود خدمت کنند و سپس به مسافر و دیگران یاری برسانند.

مشارکت مکتوب همسفر مریم لژیون هشتم

در کنکره۶۰ به کسی که سابقه اعتیاد ندارد؛ اما همراه مسافر خود، قدم به قدم می‌آید‌ همسفر گفته می‌شود که او باید مرتب در جلسات و لژیون شرکت کند، آموزش‌ها را جدی بگیرد و در واقع سطح علمی خود را با مسافرش که او هم در حال آموزش است بالا ببرد. این باعث می‌شود که هر دو زبان همدیگر را بفهمند، تنش‌های درون و بیرون خود را به حداقل برسانند و در ادامه سطح آگاهی خود را در مورد شناخت انسان، هستی و نیروی حاکم بر آن، بالا ببرند.

مثلت درمان در کنگره۶۰ (جسم، روان و جهان‌بینی) است که بخش جهان‌بینی برای همسفر و مسافر مشترک است البته مسافر ابتدا برای درمان جسم خود وارد کنگره می‌شود و در ادامه با آموزش جهان‌بینی به سلامتی روان هم می‌رسد؛ اما همسفر به‌ عنوان همراه مسافر از همان ابتدا درس جهان‌بینی را فرا می‌گیرد که بعد از گذشت چند ماه، متوجه می‌شود بسیاری از استرس‌ها‌، خشم و ترس‌ها از بین رفته است که البته منشأ همه آن‌ها، ناشی از بی‌تعادلی سیستم‌ایکس است. آموزش گرفتن همسفر نقش مهم و اساسی در رهایی مسافر دارد؛ ولی پیش می‌آید که همسفر همراه با مسافر خود وارد کنگره می‌شود و آموزش‌ها را هم اجرایی می‌کند؛ اما مسافر از بند اعتیاد رها نمی‌شود. این موضوع نباید باعث ناامیدی همسفر شود البته در کنگره۶۰، وقتی همسفر با صورت مسئله اعتیاد آشنا می‌شود، حتی اگر مسافر در مسیر درمان، راه خود را، بارها گم کرده باشد باز هم امیدوار و ایمان دارد؛ چون به آگاهی رسیده است و همسفران بسیاری هستند که با وجود همه سختی‌ها، فراز و نشیب‌ها، بند خود را از کنگره جدا نمی‌کنند.

اولین همسفر کنکره۶۰، همسفر آنی بزرگ هستند که بارها آقای‌مهندس اعلام کردند که درمان و موفقیت‌های خود را، مدیون صبر و همراهی این بانوی بزرگوار هستند. متلاشی نشدن هزاران خانواده و آرامش فرزندان در کنار پدر و مادر یکی از نعمت‌های بی‌شماری است که حاصل مقاومت کردن، حفظ آرامش، توکل به خداوند، ایمان قوی داشتن به این مسیر  و در یک جمله تمام قد ایستادن این همسر و مادر فداکار است‌ و از همین نکته می‌توان نقش یک همسفر را به خوبی متوجه شد.

قطعاً همراه بودن با یک مسافر حال خراب، چندان خوشایند و کار آسانی نیست؛ چون در اثر مصرف و تخریب‌ او، زندگی همیشه توام با آشوب، دلهره، ترس، ناامیدی و هزاران معضل دیگر است؛ اما یک همسفر (همسر) نه پدر و مادر است و نه خواهر و برادر، پس می‌تواند انتخاب کند که راه خود را از مسافرش جدا کند و ما در بیرون از کنگره بسیار شاهد این جدایی‌ها هستیم که با پاشیده شدن بنیان خانواده‌، چه بلایی بر سر فرزندان می‌آید؛ اما کنگره با آموزش‌ها، روی حس همسفران بسیار تاثیر می‌گذارد تا همسفر ابتدا متوجه مفهوم حس شود و در ادامه راه، متوجه حس‌های ناخالص و افکار منفی خود می‌شود که اگر همسفر، تنها همین یک موضوع را درک کند، بپذیرد و حس‌های مثبت را سریع جایگزین حس‌های منفی کند قطعاً مسیر سبز کنگره برای آن‌ها، شیرین و هموار می‌شود؛ چون منشأ همه پندارها، گفتارها و کردار سالم یک همسفر، در همین حس نهفته است. این را بدانیم که همه ما انسان‌ها، مسافریم؛ اما در روند زندگی، بعضی‌ها می‌توانند رسالت یک همسفر واقعی را هم، به دوش بگیرند. در آخر، هفته همسفر را خدمت همسفر آنی بزرگ، خانواده محترم ایشان و همه همسفران کنکره۶۰ تبریک عرض می‌کنم.

عکاس خبری: همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هشتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر ملیحه دبیر سایت
همسفران نمایندگی هاتف 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .