*چه جایگاههای خدمتی را در کنگره تجربه کردهاید؟*
به دلیل اینکه مسافرم مداوم حضور نداشت در کنگره نتوانستم جایگاهها را به صورت قانونمند تجربه کنم؛ ولی محبتی که خانواده کنگره۶۰، به من داشت، توانستم جایگاه نگهبانی گارگاه آموزشی را تجربه کنم و بتوانم کارگاه آموزشی را به مدت ۱۴ جلسه اداره کنم؛ و این خدمت برای من خیلی مثمر ثمر و خیلی لذت بخش بود؛ و شاید اگر مسافرم با من همراه بود، آن قدر این خدمت برای من جالب و ارزشمند نمیگردید. نمیدانید؛ وقتی که نوشتار کنگره۶۰، را قرائت میکردم چقدر تن و بدنم میلرزید و چقدر دچار شعف میشدم و احساس واقعی من این هست که هیچ موقع نمیتوانم دوباره این شور و شعف را تجربه کنم. ممنونم از همه افرادی که دست به دست هم دادن تا من بتوانم در این خدمت بمانم؛ به خاطر اینکه توانستم از چالشهای خیلی بزرگ عبور کنم.
*چگونه با مشکلات مسافر خود در سفر اول برخورد میکردید؟*
مسافرهای من با کنگره آشنا شدند، من سه تا مسافر در خانه دارم که دوتا از آنها با کنگره۶۰، کاملاً آشنایی دارند. تنها حرکتی که انجام دادم؛ و باعث شد خودم هیچ وقت از کنگره فاصله نگیرم این بود که اصلاً به مسافرانم که در خانه مصرف می کردند در کار آنها دخالت نکنم؛ هیچوقت آنها را دعوت به کنگره نکردم، سعی کردم فقط روی خودم تمرکز کنم چون احساس کردم که سه تا مسافر داشتن در کنگره و در یک خانه به مراتب خیلی سختتر میتواند باشد؛ زمانی که همسفر نداند چگونه با مسافرش برخورد کند، همه تلاش من این بود که بتوانم یاد بگیرم با موضوع چگونه روبرو شوم و چگونه مسئله را حل کنم و صورت مسئله را پاک نکنم.
*تجربه زندگی با یک مصرف کننده چه کمکی در فراگیری دانش کنگره۶۰، به شما کرده است؟*
تجربه زندگی با یک مصرف کننده واقعاً این آموزش را به من داد؛ که اعتیاد واقعاً یک آتش ویرانگر است؛ که نیاز به همت گروهی دارد تا بتوانیم آن را مهار کنیم و اصلاً شما متوجه نمیشوید که چقدر آسان و چقدر زود دامن شما را فرا میگیرد، مهم نیست که چقدر تنومند باشید، چقدر قد بلند باشید چقدر فرهیخته باشید، چقدر تحصیل کرده باشید، چقدر خوب باشید، چقدر همه چی تمام باشید؛ که به یکباره میبینید گرفتار شُدید و میسوزید، خاکستر میشوید و باید شانس بیاورید که با کنگره آشنا باشید تا بتوانید مهارش کنید.

*تا چه اندازه توانستید به کمک آموزشهای کنگره۶۰، موانع درونی خود را از بین ببرید؟*
اینکه چه جوری میتوانم مشکلات را در ذهن خود از بین ببرم این هست؛ که وقتی یه مشکلی برای من پیش میآید در کارگاه که مینشینم به این فکر میکنم که چه کسی قرار است چه پیامی را به من برساند؟ مخصوصاً زمانی که دیدهبانها، هنگامی که افرادی که شال دارند افرادی که در خدمت هستند و بار علمی بالایی دارند در حال صحبت کردن هستند من بیشتر سعی میکنم دقت کنم، یکی از جملاتی که همیشه آویزه گوش من هست این بود که آقای اشکذری به من گفت : پروانه خودت را سرزنش نکن دست از سرزنش کردن خودت بردار. من خیلی حساس و وسواس هستم برای اینکه حتماً همه چیز باید مرتب باشد، همه چیز باید رو نظم باشد ، یک روز راهنمای من، یه من گفت: هدی بگذار به هم ریخته باشد اصلا ده ماه خانه را جمع نکن مگر چه مهمون ویژهای قرار است خانه شما بیاید که آن قدر حساسیت دارید و آن قدر خود را اذیت میکنید، سعی میکنم جملههای کلیدی را زمانی که یه موضوعی خیلی مغز من را تحریک میکند، باعث اذیت من و وسواسم می شود از آن استفاده کنم.

*با توجه به اینکه در کنگره ۶۰ حضور مستمر دارید چگونه میتوانید مسائل و امورات زندگی خود را رفع و رجوع نمایید؟*
خیلی سوال کلیدی و مهمی بود که پرسیدید به نظرم بهترین سوال بود، به خاطر این که تمام این صحبتهایی که من کردم همه بر میگردد به اینکه من یک کنگرهای هستم و افتخار میکنم به اینکه کنگره هستم میتوانم در جلسات شرکت کنم اجازه این را دارم و اذن آن را دارم. خدمت من را صدا میکند هر بار که خدمت من را صدا میکند حالم دگرگون میشود و از صمیم قلبم با دل خون جگر، به خاطر اینکه مسافران من هنوز در حال مصرف هستند با دو تا زانو روی خاک میشینم خود را پرت میکنم و سر به سجده میگذارم در مقابل بنیان کنگره ۶۰ که من را دعوت کرد و در آن موقعیت قرار داد تا بتوانم حضور پیدا کنم و از این احساس پوچی، احساس بیهودگی رها شوم . ممنونم از اینکه من را برای مصاحبه انتخاب کردید و توانستید عملاً یک بار دیگری از دوش منی که دارم با مصرف کننده زندگی میکنم بردارید. ممنونم
- تعداد بازدید از این مطلب :
50