رهجوهای راهنما همسفر اکرم (لژیون یازدهم) در دلنوشته خود نوشتند:
همسفر حدیث
همسفر واژهای است پر از غم و شادی؛ واژهای کوچک، در عین حال پُرمعنا و بزرگ، همسفر بودن کار آسانی نیست؛ همسفر بالِ پروازِ مسافر است.همسفر کیست؟ همسفر چیست؟ همسفر همان کسی است که سالها با درد و رنج زندگی کرده است، همسفر همان فرد نزدیک به مصرفکننده است که هر روز شاهد حالِ بد و خوبِ مسافر خود است و با او میمیرد و زنده میشود؛ به او امید و مژده درمان و رهایی میدهد و خود با قلبی شکسته تلاش میکند تا مسافر به درمان برسد. همان کسی که با جان و دل آمده است تا شاهد حال خوش و رهاییِ مسافر و زندگیِ خود باشد، همسفر نیز به حال خوش نیاز دارد، زیرا خود او هم در آن زندگی تاریک و سیاه رشد کرده است همسفر عاشقانه به کنگره میآید و عاشقانه برای تداوم زندگی خود تلاش میکند تا به درمان برسد. هفته همسفر است و من غمگین و شاد هستم؛ غمگین بابت آن روزهایی که زندگیام در تاریکی بود و مسافرم حال خراب داشت و با تخریب زیاد، زندگی جهنم شده بود و خوشحالم بابت وجود کنگره و به درمان رسیدن مسافرم و به حال خوش رسیدن خودم. جشن همسفر برای قدردانی و تشکر از همسفران است، ولی ما همسفران بهخوبی میدانیم که همین به درمان رسیدن و حال خوش داشتن برای ما کافی است و دیگر هیچ نمیخواهیم، همسفران صبوری و ازخودگذشتگی را بهخوبی یاد گرفتهاند؛ از آن روزهای پُرتخریب و تاریک آمدهاند، از آن روزهایی که دیگر امیدی برای بهبود این زندگی نداشتند و هر روز بیشتر در تاریکی فرو میرفتند و هر روز انتظار مرگ را میکشیدند، تا اینکه یک روزنه نور وارد زندگی آنان شد و زندگی آنها را دگرگون کرد و حال خوش نصیب آنان هم شد. هفته همسفر را به همه همسفران کنگره که با صبوری و ازخودگذشتگی پای زندگی و مسافران خود محکم ایستادند تبریک عرض میکنم.

همسفر سمانه
در گردباد عظیم و تاریکی غرق بودم و دیگر حتی خود را بهخوبی نمیفهمیدم. همهچیز برای من به تلخی معنا داشت و زندگانی هر روز بد و بدتر میشد، در یکی از همین روزها، نوری خدایی، مکانی از خلوصِ انسانهایی از جنس عشق و محبت را سرِ راهم قرار داد که تمام بیمعناهای زندگیام را به معناهای زیبا تبدیل کرد. آری، این کنگره بود و آنجا بود که معنی امید و امیدواری برای من بهدرستی معنا شد و ذرهذره زندگی روی خوش را به ما نشان داد و آنجا خود و نقشم را فهمیدم. در این مکان زیبا، نام من از همسر مصرفکننده به همسفر تغییر کرد و به من آموزش داده شد که تو بالِ پرواز هستی؛ بالِ پروازِ مسافری که بالهای خود را شکسته است. من یاد گرفتم برای پرواز در آسمان آبی زندگی و اوج گرفتن همانند یک عقاب تیزبال، باید سفر کنم؛ سفری از نادانی به دانایی، از قهر به مهر و از نفرت بهطرف عشق. منِ همسفر، ابتدا باید جنگ درونی با خودم را متوقف کنم و در پیِ بازسازی خود باشم تا بتوانم در کنار مسافر و فرزندم زندگی بهتری داشته باشم. از خود شروع کنم تا به خدا برسم و یاد بگیرم همچون قدرت مطلق، بدون چشمداشت عشق بدهم و عشق دریافت کنم، آموختم یک همسفر نقش بهسزایی دارد؛ فقط کافی است کمی تأمل کند و در مسیر قرار بگیرد و آموزشها را به اجرا برساند تا به آرامش برسد. خداوند را شکر، شکر، شکر بابت وجود این مکان مقدس. هفته همسفر را به تمامی همسفران صبور، توانا و باعشق شادباش عرض میکنم.
رابطخبری: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یازدهم)
ویرایش: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یازدهم) دبیر سایت
ارسال: همسفر سعیده (نگهبان سایت)
همسفران نمایندگی شفا مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
21