من همانند پرستویی خسته بودم که از راهی سخت و پر فرازونشیب گذر کرده بود. مسیرم پر از زخم و اندوه بود و گاه این جراحتها مانع پروازم میشد؛ اما از زمانیکه با واژهی همسفر آشنا شدم، قوت قلب گرفتم و دانستم خداوند برایم رسالتی قرار داده است، رسالتی که باید از آن سربلند بیرون بیایم.
این واژه همانند ترانهای عاشقانه، تکتک سلولهایم را به رقص درآورد. خداوندا تو دوباره به من عزت بخشیدی و از من انسانی قوی و توانمند ساختی تا بتوانم از تمام سختیهای این راه دشوار، سالم و سرافراز بیرون آیم تا با عشق، مسیر را برای دیگران هموار کنم، بهگونهای که رنج را کمتر و زیبایی را بیشتر ببینند.
چه واژهی دلنشینی است همسفر، برای من تنها یک کلمه نیست؛ بلکه هزاران معنا را در دل خود دارد. برای من در این جهان، مسافرم و همه کسانی که در کنارم زندگی میکنند همسفران من هستند. من باید نقشم را بهزیبایی ایفا کنم تا هر بینندهای در این نقش، جلوهای از قدرت الهی، خواست استوار انسان و بنای از نو ساختهشده ویرانهای را ببیند تا با امید در مسیر سازندگی گام نهد و نتیجه این تلاش را در زیباییاش مشاهده کند.
آنگاه که انسان به آزادی و رهایی میرسد در کنار همسفری زیبا، مهربان، عاشق و هنرمند، رقصکنان جشن میگیرد. همسفری که با هنری بینظیر این سفر را به نهایت زیبایی رسانده است.
اکنون که به هفته زیبای همسفر رسیدهایم، این عشق و زیبایی را جشن میگیریم. بهپاس یک عمر محبت، صبوری و ازخودگذشتگی، این راه را گلباران میکنیم. هفتهای است برای قدردانی از همه تلاشها و مهربانیها، هفتهای برای درخشش زیبایی روح انسانهایی که مسیر را برای دیگران روشن و هموار ساختهاند. با عشق و احترام، این جشن بزرگ را گرامی میداریم.
نویسنده: همسفر منصوره رهجو راهنما همسفر لیلا (لژیون هشتم)
ویرایش و ارسال: راهنما همسفر مهتاب (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی عطار نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
24