هفته همسفر را خدمت همه همسفران صبور و عاشق، تبریک عرض میکنم.
از آنچه تا امروز در زندگی من گذشته مینویسم، از شریک زندگی بودن تا همسفر شدن، از روزهای خوشی که داشتم، تا روزی که تمام خوشیهای من بر باد رفت و متوجه شدم که همسرم مصرف کننده مواد مخدر شده است. آنجا بود که فهمیدم؛ باید بار مسئولیتهای زندگی را به دوش بکشم و خود، مرد زندگی شوم و قوی باشم.
اعتیاد، خوشی و آرامش را از من گرفت و دلواپسی، ترس، اضطراب، بغض و گریه جای آن را گرفت. من باید قبول میکردم که دارم با یک مصرفکننده حال خراب، زندگی میکنم. خود را در حصاری میدیدم که باید قفل آن را خودم، باز میکردم؛ باید خود را جمعوجور کرده و قویتر از قبل میشدم، نباید ناامید میشدم، باید صبوری میکردم.
سختیهای زیادی را پشتسر گذاشتم، از درون آشفته بودم، روح و روانم ویرانه بود؛ ولی در ظاهر میخندیدم. به خودم میگفتم: مگر میشود به زور خندید و خوش بود؛ وقتی در دلم غوغا هست؟
شبها با گریه میخوابیدم و صبحها با بغض و گلو درد بیدار میشدم؛ اما همیشه کورسوی امیدی در دلم بود که خداوند، هیچوقت تنهایم نمیگذارد.
من در نقش همسر دلم میخواست با مسافرم به مهمانی بروم؛ اما او همه وقت خود را صرف کشیدن مواد مخدر میکرد. با این کارهایش اعتبار خود را از بین برده بود و خوشی را از من و فرزندانم گرفته بود.
دلم میخواست از دلتنگیهایم، احساسات و آرزوهایم برایش بگویم؛ اما او هیچوقت حضور نداشت. همیشه یا در خواب و یا در حال مصرف کردن مواد بود. خیلی دلم میخواست به او اعتماد و تکیه کنم یا کاری را به او بسپارم؛ اما نمیشد. پس من حرفهای دلم را باید به چه کسی میزدم؟ همسری که حضورش را در خانه حس نمیکردم؟ همسری که برای فرزندانش پدری نکرد و بزرگ شدن آنها را ندید؟
اطرافیان به من میگفتند: صبر داشته باش، درست میشود. همیشه به خود میگفتم: اگر کوه جای من بود تا به حال آب شده بود. سختی و دردهای زیادی کشیدم، حرفهای زیادی شنیدم؛ اما با این وجود، هیچ وقت پشت مسافرم را خالی نکردم؛ چون عاشق مسافرم بودم؛ مسافری که تنها ایراد او مصرف مواد مخدر بود. همه نگرانیها و درد دلم را به خدای خود میسپردم.
روزی که فهمیدم همسرم مصرفکننده شده است، دنیا برای من تمام شدهبود و به خودم میگفتم: این زندگی دیگر برای من معنایی ندارد و تمام شده است.
یک روز مسافرم آمد و گفت من جایی میروم به اسم کنگره۶۰؛ تو هم باید بیایی و همسفر من باشی و بال پرواز من شوی، خیلی مشتاق بودم و کنجکاو شدم که بروم و این مکان را از نزدیک ببینم.
روزی به همراه مسافرم به کنگره۶۰ رفتم و متوجه شدم که کنگره۶۰ چه مکانی است. خیلی برایم جالب بود که همه با پوشش سفید، خوشحال دورهم جمع شده و حال همه خوب است. از آن روز به بعد مرتب به کنگره میآیم. با وجود این که مسافرم، مدتی کنگره را رها کرده بود، خداوند مجدداً اذن ورودش را صادر کرد، که بتواند سفر کند و به حال خوش برسد.
من همیشه امیدم به خدا بود، میگفتم: روزی ما هم میرسد، سهم باران محفوظ است؛ باید صبر کنم و مسافرم را رها کنم و حال خود را به حال مسافر گره نزنم.
من در وادی محبت، فهمیدم که محبت به سخن نیست؛ بلکه به عمل است از آن روز، هیچ کینهای از هیچکس به دل نگرفتم و آموختم که باید قویتر از قبل شوم.
با خواندن کتاب چهارده مقاله بود که فهمیدم صورت مسئله اعتیاد و مثلث درمان چیست. عضو لژیون سردار شدم و بخشش را آموختم. گرههای درونی من کمکم باز شد.
از انسانهایی که در کنگره۶۰، عشق بلاعوض دارند، میبخشند و در فکر باز پس گرفتن آن نیستند، آموختم که عشق و محبت چیست؛ انسانهایی که با عشق، خدمت میکنند و از هم پیشی میگیرند.
آموختم که اول باید خودم را ببخشم تا بتوانم مسافرم را ببخشم، اول باید خود را دوست داشته باشم، به خودم عشق بدهم تا بتوانم به دیگران نیز عشق بدهم.
اکنون خدای بزرگ را شکر میکنم که حالم خوب است و به آرامش رسیدم. من با خدمت کردن در کنگره۶۰، عشق را آموختم، محبت را لمس کردم، با گوش دادن به سیدیها و کاربردی کردن آنها درس زیادی گرفتم و هر روز حالم بهتر از روزهای قبل میشود. دیگر آن حال آشفته قبل را ندارم.
خدای خوبم را شاکر و سپاسگزارم که اذن ورود من به کنگره۶۰ را صادر کرد تا بیایم و به حال خوش و آرامش برسم. خیلی خوشحال هستم که امروز، آن فرد سابق نیستم و خودم را قویتر میبینم.
در پایان، خداوند را به خاطر وجود مهندس حسین دژاکام و خانواده محترم ایشان شکر میکنم و از راهنمای خود که همه آشفتگیهای من را با جان و دل تحمل کردند، به من درس عشق و محبت را آموختند، تشکر میکنم و حال خوش امروز را مدیون آموزشهای کنگره۶۰ و راهنمای خود هستم. شکر، شکر، شکر.
نویسنده: همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
رابط خبری: همسفر مهسا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
عکس: همسفر شقایق رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون بیست و ششم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی شیخبهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
49