هنگامیکه متوجه اعتیاد همسرم شدم، فرزندمان تنها یکسالونیم داشت. دنیا روی سرم خراب شد. هر روز که میگذشت، فقط به جدایی فکر میکردم. کمکم بین ما فاصله افتاد و هیچ دلخوشی در زندگی احساس نمیکردم. بهخاطر فرزندم، به ناچار زندگی را ادامه میدادم.
به مشاور مراجعه کردم و از او کمک خواستم. او به من توصیه کرد رفتارم را اصلاح کنم تا زندگی بهتری داشته باشم. سالها گذشت. همسرم چندین بار تصمیم به ترک گرفت؛ حتی پس از بهدنیا آمدن فرزند دوم ترک کرد و شش ماه پاک بود؛ اما دوباره بهسمت مواد برگشت.
سالها با امید به ترک او گذشت تا اینکه همسرم یک روز گفت: «جایی بهنام کنگره۶۰ میروم و به ما گفتهاند: باید یک همسفر داشته باشیم». پرسیدم: «ممكن است من نیایم؟ شاید آشنایی من را ببیند و خجالت بکشم». گفت: «خب، من تنها میروم».
مدتی گذشت و همسرم به رهایی رسید. در طول این مسیر، پسرم بهعنوان همسفر همراه پدرش به پارک میرفت و در مسابقات ورزشی شرکت میکرد. نه ماه از رهایی همسرم گذشت تا اینکه یک روز احساس تنهایی زیادی کردم. با توجه به تغییر رفتار او و آموزشهایی که از کنگره۶۰ دریافت کرده بود، تصمیم گرفتم من هم به این مکان مقدس قدم بگذارم.
اکنون نزدیک به دو سال است که به جمع کنگره۶۰ پیوستهام و خیلی خوشحالم که بهعنوان همسفر در کنار مسافرم سفر کردهام. این سفری از تاریکی به نور و از جهل به دانایی بوده است. در طول این مسیر خاطرات خوش بسیاری را با هم تجربه کردهایم. در این سفر هر دو آموزشهای فراوانی گرفتیم و سعی کردیم آنها را در زندگی خود بهکار ببندیم. یاد گرفتیم دیگران را قضاوت نکنیم، با عشق و محبت برخورد کنیم و اگر مشکلی پیش آمد، با تفکر آن را حل نماییم.
آرامش زندگیام و حال خوش امروزم، بهترین هدیه مسافرم در این سفر است. هفته همسفر را به تمام همسفران کنگره۶۰ تبریک میگویم و برای همه آنان سلامتی، صفا و صمیمت آرزو میکنم. از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان، از راهنمای دلسوز همسرم مسافر محمدرضا و راهنمای مهربان خودم، همسفر الهام سپاسگزارم.
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر شهربانو رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هفتم) دبیر اول سایت
همسفران نمایندگی کوروش آذرپور
- تعداد بازدید از این مطلب :
22