English Version
This Site Is Available In English

کنگره۶۰ آموزش علم عملی است که به درمان واقعی منجر می‌شود

کنگره۶۰ آموزش علم عملی است که به درمان واقعی منجر می‌شود

سومین جلسه از دور اول سری جلسات لژیون سردار نمایندگی میلاجرد با استادی راهنمای محترم مسافر محسن، نگهبانی پهلوان بهنام ودبیری مسافر دنور محسن با دستورجلسه در کنگره۶۰ چگونه قدردانی می‌کنیم،  در تاریخ ۱۴۰۴/۰۹/۲۴راس ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار نمود

خلاصه سخنان استاد؛
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر،
خدا را شاکر و سپاسگزارم که اذن و اجازه داد در لژیون سردار و در شعبه حضور پیدا کنم و بابت این موضوع خداوند را شکر می‌کنم که یک بار دیگر به ما فرصت داد خدمت کنیم. خیلی خوشحالم که در جمع شما هستم
در مورد دستور جلسه «چگونه در کنگره ۶۰ سپاسگزاری کنیم» داشتم به گذشته خودم فکر می‌کردم؛ شاید یک‌سری تحصیلات، کتاب‌ها و آموزش‌ها دیده بودم، اما با خودم فکر کردم چرا در کنگره به نتیجه رسیدم. حالا در سفر اول، علمی که در کنگره وجود دارد و من برداشت کردم ـ و خود آقای مهندس هم به آن اشاره دارند ـ علم عملی است. ما داریم علم عملی را آموزش می‌گیریم. بیرون از اینجا هم علم وجود دارد، اما بسیاری از آن‌ها علم نظری‌اند؛ یعنی می‌آیند به ما انگیزه می‌فروشند، آرزو می‌فروشند، یک‌سری کلمات و جملات می‌گویند و می‌گویند این‌ها را حفظ کنید یا مثلاً یک شمع روشن کنیم.

اما علمی که در کنگره وجود دارد، علمی است که نتیجه داده؛ به این دلیل که از یک نفر، جناب آقای مهندس، شروع شد و امروز به بیش از ۱۵۰ شعبه و بالای ۱۰۰ هزار رهایی رسیده و هنوز هم ادامه دارد. مقالات به موضوع اعتیاد به‌صورت عملی نگاه کردند و سعی شد انسان از حالت تک‌بعدی خارج شود و به انسان به‌صورت سه‌بعدی نگاه شود؛ یعنی درمان اعتیاد هم به جسم من نگاه کرد، هم به جهان‌بینی من و هم به روان من و برای هرکدام راهکار و راه‌حل داد. نه این‌که فقط بگوید مشکل اینجاست؛ بلکه برای خماری، خواب شب و همه این مسائل راهکار داد و به نتیجه رسید.

خود من روزی که وارد کنگره شدم گفتم حاضرم کل زندگی‌ام را بدهم ولی حالم خوب باشد؛ چون این ماشین و این‌ها چه دردی می‌خورند وقتی من دائماً در عذابم؟ زمانی که به درمان رسیدم و وارد سفر دوم شدم، حقیقتاً کمی یادم رفت که چه حرفی به خودم زده بودم؛ ولی خدا را شکر می‌کنم که برگشتم، در کنگره ماندم و حالا اگرچه تمام زندگی، تمام پول یا تمام وقتم را ندادم، اما سعی کردم بخشی از پولم، بخشی از وقتم و بخشی از انرژی‌ام را در کنگره ثبت و هزینه کنم.

گاهی خودم را یادآوری می‌کنم و به خودم می‌گویم زمانی که در جهنم زندگی می‌کردم، این آموزش‌ها درون من حل شد. یکی از این آموزش‌ها همین بحث سپاسگزاری بود. شروع کردند به من آموزش دادن که برای چه باید سپاسگزاری کنم، از چه کسی باید سپاسگزاری کنم و چگونه باید قدردانی کنم. این آموزش‌ها آرام‌آرام و ذره‌ذره در بحث جهان‌بینی به من یاد داد که اگر کسی کاری برای من انجام داد، چه کوچک چه بزرگ، آن را ببینم و تمرین قدردانی کنم؛ از خداوند شروع می‌شود، بعد مربی، معلم، استاد، پدر و مادر و همین‌طور افرادی که به انسان‌ها خدمت می‌کنند.

در کنگره هم خدمتی که انجام می‌شود بلاعوض است؛ یعنی ما به افرادی خدمت می‌کنیم که هیچ چشم‌داشتی به آن‌ها نداریم، هیچ آشنایی یا نسبتی هم با آن‌ها نداریم و منتظر برداشت هم نیستیم. همین موضوع باعث می‌شود آن تسویه و پالایش در انسان اتفاق بیفتد. بیرون از کنگره هم انسان‌هایی هستند که خدمت می‌کنند و در ازایش مبلغی دریافت می‌کنند که آن هم قابل احترام و تشکر است؛ اما ارزش خدمت در کنگره این است که بلاعوض و بدون چشمداشت است.

این‌که چرا باید تشکر کنم؟ وقتی تشکر می‌کنم، این افراد را می‌بینم، رهایی خودم را می‌بینم و حالم را می‌بینم. این باعث می‌شود رهایی من مستدام باشد و باعث می‌شود فراموش نکنم از چه حالی بیرون آمده‌ام. در جایگاه‌هایی مثل هفته همسفر یا هفته راهنما، زمانی است که من باید با تمام وجود و تمام حسم قدردانی و تشکر کنم.

اگر می‌خواهیم از سپاسگزاری و قدردانی نتیجه بگیریم، باید بدانیم هر کاری که انجام می‌دهیم باید یک رشد درونی در ما اتفاق بیفتد. این دستورجلسه ها برای سرگرمی نیست؛ برای این است که ما آن عمل را انجام بدهیم و رشدی در صور پنهان ما شکل بگیرد. سپاسگزاری و قدردانی هم باید با آموزش و عمل همراه باشد تا در تفکر و اندیشه من به این نقطه برسد.

من یاد گرفتم سپاسگزار کسی باشم که در تاریکی دلسوز من بود. زمانی که پدر و مادرم می‌گفتند مواد مصرف نکن، من فکر می‌کردم دشمن من هستند و دوستی را دوست می‌دانستم که من را به مصرف دعوت می‌کرد. آموزش به من یاد داد دوست و دشمن را درست بشناسم.

استاد با تمام وجود می‌خواهد ما از تاریکی‌ها رها شویم. وقتی با قلبی سپاسگزار وارد خدمت می‌شویم، با حسی که «من اینجا دارم کمک می‌کنم»، مرحله سوم سپاسگزاری که عملی است اتفاق می‌افتد و مثلث کامل می‌شود و من از کاری که انجام می‌دهم بهترین بهره را می‌برم.

خدا را شکر که آقای مهندس ابزار پاکت را ابداع کردند تا تشکر و قدردانی به‌صورت عملی انجام شود؛ با تمام وجود، تا هم خودمان بهره ببریم و هم به دیگران بگوییم که شما دیده می‌شوید و انرژی و قدرت بگیرند.

لژیون سردار فرصتی است که به ما داده شد تا سپاسگزاری را به‌صورت عملی انجام دهیم. این‌که من می‌آیم با تمام وجودم حضور پیدا می‌کنم و کمک مالی می‌کنم، برای این است که بتوانیم مکان‌های متعددی داشته باشیم و به انسان‌های بیشتری کمک شود. قطعاً برای این وسعت، پشتوانه مالی لازم است. اگر کمک مالی نبود، کنگره نمی‌توانست این‌قدر گسترده شود و به انسان‌های بیشتری کمک کند یا مقالاتی درباره درمان بیماری‌های دیگر ارائه دهد.

این فرصتی است که من یاد بگیرم بدون توقع بدهم، یادم برود چقدر داده‌ام و فقط سپاسگزاری و قدرشناسی را یاد بگیرم و فراموش‌کار نباشم. موضوعات زیادی پشت این بخش سردار اتفاق می‌افتد و خدا را شکر می‌کنیم که آقای مهندس این فرصت را به ما دادند و اجازه حضور دادند. ممنون که توجه کردید.
تایپ: مسافر محسن
عکس: مسافر مهدی
تنظیم: مسافر علی
(مسافران نمایندگی میلاجرد اراک)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .