امروز یک شنبه 30/09/١۴٠۴ جلسه هشتم از دوره دهم سری کارگاههای خصوصی مسافران کنگره ۶٠ زاهدان با دستور جلسه «وادی یازدهم» با استادی مسافر محمود، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر عباس ساعت 17 آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
در رابطه با دستور جلسه وادی یازدهم، هفتهی گذشته، جمعه و امروز، چشمهایم صحنههایی را دید که بیش از هر سخنرانی و آموزشی، با من حرف زدند.
رودهای خروشان و چشمههای جوشانی را دیدم که نه از دل کوه، بلکه از دل انسانها میجوشید؛ در وجود خدمتگزارانی که بیهیاهو، بیتوقع، برای تعمیرات نمایندگی و انجام خدمت
قدم برداشتند. آنجا فهمیدم وادی یازدهم، وادی حرکت است، وادی جاریبودن، وادی کسی که ایستاده نمیماند وقتی میتواند جاری باشد.
در آن روزها، خدمت را نه در شعار، بلکه در عمل لمس کردم. دستانی که کار میکردند، چشمهایی که خسته نمیشدند، دلهایی که هنوز انگیزه داشتند. همهی اینها نشانهی تعادل بود؛ تعادلی که از آموزش میآید، از فهم میآید، از اشباعشدن میآید. چرا که انسانِ ناآگاه، هرچقدر هم بخواهد، نمیتواند درست خدمت کند.
وادی یازدهم را در وجود ایجنت محترم، آقا جواد عزیز، واضحتر از هر جای دیگری دیدم؛ کسی که از روز اول، بیوقفه و بیبهانه، پای کار کنگره ۶۰ زاهدان ایستاد. ایستاد تا این نمایندگی به این شکل ساخته شود، ایستاد تا بماند، و ماندنش شد ستون، شد پشتوانه، شد الگویی زنده برای ما که بفهمیم خدمت، فقط حضور فیزیکی نیست، بلکه تعهدی درونی است که زمان نمیشناسد.

چند روز پیش، بیآنکه قصدی داشته باشم، در اپ دژاکام چشمم به سیدی «اشباع» افتاد. گوش دادم و ناگهان قطعههای ذهنم کنار هم نشستند. برایم این معنا را داشت که خدمت در کنگره، چه در سفر اول و چه در سفر دوم، بدون اشباعشدن ممکن نیست. باید از آموزشها سیراب شد، باید از عشق کنگره لبریز شد، باید آنقدر فهم درونت تهنشین شود که خدمت، از روی اجبار نباشد، از روی شوق باشد.
جناب مهندس در سیدی وادی یازدهم میفرمایند تعادل، شاهکلید عبور از جهان اضداد است. دنیا، دنیای تضادهاست؛ شب و روز، نور و تاریکی، خیر و شر. تا یکی نباشد، دیگری دیده نمیشود. اما انسانِ رهاشده، انسانِ در مسیر درمان، نباید اسیر این نوسانها شود. خمر و جادوی هفترنگ اهریمن اعتیاد همیشه در کمین است تا تعادل را بههم بزند، تا افراط و تفریط را جای تعقل بنشاند. وادی یازدهم، به من آموخت که برای داشتن روان سالم و جهانبینی درست، باید در میانه ایستاد؛ نه در اوج غرور، نه در حضیض ناامیدی. باید جاری بود، مثل رود، اما در مسیر. باید جوشید، مثل چشمه، اما زلال. و این، معنای واقعی اشباع است؛ رسیدن به نقطهای که آموزش، عشق و تعادل در وجودت یکی میشوند و خدمت، بیآنکه خستهات کند، تو را زندهتر میکند.
چشمه های جوشان تمثیل انسان هایی است که با آموزش صحیح و فراگیری آن و در ادامه ، عمل به آن در مسیر حرکت قرار می گیرند و تغییر جایگاه می دهند و به واسطه تغییر جایگاه ، انرژی مضاعفی در آن ها پدید می آید که می توانند مسیر درمان اعتیاد را ادامه دهند . به هم پیوستن حرکت های تازه و مستمر ، ثمره آن ، رودهای خروشان است . یعنی انسان هایی که به سطح بالایی از خواست ، انگیزه و قدرت ادامه دست می یابند و می توانند از صعب ترین موانع موجود بر سر راه درمان اعتیاد خود بگذرند .
رودهای خروشان تمثیل انسان هایی است که دیگر توقفی ندارند و به درجه ای از قدرت و حرکت رسیده اند که دیگر ، مانعی وجود ندارد که بتواند آنها را متوقف کند .
این وادی یکی از امید بخش ترین وادی های کنگره است . 14 وادی که توسط جناب مهندس طراحی گردیده اند ، هر کدام بار و معنای خاص خود را دارند و وقتی همه در کنار هم قرار می گیرند ، بارشان ، بار هستی و زندگی است ؛ بار رسیدن به عشق ، عقل و ایمان است .

نگارش ، عکس و ارسال : مسافر رامین (لژیون یکم، راهنما آقای جواد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
102