نهمین جلسه از دوره چهل و دوم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰؛ نمایندگی صائب تبریزی با استادی مسافر داوود، نگهبانی همسفر حسین و دبیری مسافر وحید دستور جلسه « وادی یازدهم و تاثیر آن روی من » روز یکشنبه ۳۰ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ برگزار شد.

سخنان استاد
من اول از خدای منان سپاسگزارم که امروز هم نظری کرد تا در این مکان مقدس باشم. خیلیها اینجا جان دیگری گرفتند و خانوادهها و جامعهشان از اینجا بهرهمند شدند.
و دوم، از آقای مهندس که جانهایی را خلق کرده ؛ خداوند خودش خالق است، ولی کسانی که یک زندگی را نجات میدهند و دوباره به ما زندگی میبخشند، به آنها هم میشود گفت خالق. یعنی خداوند تنها در روح کسانی تجلی کرده که مثل آقای مهندس برای پیشبرد کمک و حال خوش انسانها تلاش کردهاند.
از ایجینت محترم، از مرزبانی و راهنمایان محترم نیز سپاسگزارم که امروز به من اجازه دادند اینجا بنشینم و آموزش ببینم.
دستور جلسه امروز: رودهای خروشان و چشمههای جوشان همه به بحر میریزند.
من هفتهای دو یا سه روز کتاب میخوانم. امروز هم مطلبی در این باره میخواندم که حتی در کتاب «۶۰ درجه» هم به این موضوع اشاره کرده؛ این چشمههای جوشان و رودهای خروشان را به عبارتهایی تقسیم کرده، همان عبارتهای ادبی، فلسفی و ظاهری.
از نظر ظاهری، رودهای خروشان همه از زیر زمین نشأت میگیرند و قطرهقطره جمع میشوند و یک رود را تشکیل میدهند. همین چشمههای جوشان در نهایت به بحر و اقیانوس میریزند.
حضرت مولانا از نظر فلسفی و عرفانی توضیح داده که چشمه از قلب و باطن، تجلی خداوندی است که در روح انسان دمیده؛ از آنجا سرچشمه میگیرد. افکار، اندیشهها و تجربههایی که انسان در چندین سال عمرش میآموزد و تجربه میکند، باعث میشود همین رودهای خروشان به وجود بیایند.
آقای مهندس در وادی دوازدهم توضیح داده که انسان نباید سکون کند؛ کسانی که سکون میکنند مثل برکهای میمانند که هم بو میدهد و هم کدر میشود، مثل نفس و حس انسان. ولی کسانی که در تلاشند و در صراط مستقیم حرکت میکنند، یعنی راه هستی را ادامه میدهند، خداوند نیروهای مثبتی القا میکند. وقتی میگویند خداوند کمک میکند، همینهاست؛ وگرنه خداوند دست کسی را مثلاً نمیگیرد که به او پول بدهد یا جان بدهد.

این چشمههای جوشان و رودهای خروشان زمانی قطره بودند که جمع شدند و یک رود بزرگ را، مثل ما انسانها، تشکیل دادند. این رودهای خروشان خود قطرهای دیگر شدند که به اقیانوس رسیدند؛ قطره خودش شده یک اقیانوس.
یک زمانی من هیچ فکری نمیکردم، ساکن بودم و صراط و هیچ راهی را پیدا نکرده بودم. وقتی به کنگره ۶۰ آمدم، همین راه پیدا شد. همان نیروهای مثبت که قبلاً نیروهای منفی دست و بال مرا گرفته بودند، نگذاشتند از راه مستقیم به در شوم. یعنی این راهنماها، کسانی که اینجا زحمت میکشیدند، دست مرا گرفتند و همین دریا و اقیانوسی هستند که قطره را در خود جا دادند.
تهیه گزارش و تایپ متن:همسفر میثم
ارسال مطلب:همسفر حسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
114