English Version
This Site Is Available In English

گروه خانواده_هویت همسفر

گروه خانواده_هویت همسفر

 

دلنوشته‌ای به قلم زهره همسفر حسین:

همسفر، لغتی پرمعنا و محتوایی است با بار مسئولیت سنگین. در ابتدا جاداره از خانم آنی بزرگ که اولین همسفر واقعی و الگوی همسفران کنگره هستند، تشکر و قدردانی و تبریک عرض کنم و از خداوند برای این بانوی بزرگ، سلامتی، سعادت و عمری بلند خواستارم. اگر پیشنهاد و درایت ایشان برای ایجاد کلاس‌های همسفران نبود، ما به این همه تجربه، حس خوب و آموزش‌های ناب نمی‌رسیدیم.

خدا را شاکرم برای وجود پرارزش آقای مهندس دژاکام، ناجی بشریت، در این امر خطیر و ابداع این آموزشگاهی که همه مراجعه‌کنندگان را هدایت می‌کند و از ظلمت به سمت نور و آگاهی و صلح در جهت داشتن زندگی سالم و نگاه و افکار را به سمت جهان هستی، جهان‌بینی و سلامت روح و جسم هدایت می‌کند. ما با اعتماد به راهنما که خودش این مسیر را پیش رفته، حرکت می‌کنیم و با فرمانبرداری کردن از راهنما، با صبر و آرامش کم‌کم به آگاهی می‌رسیم و بیشتر روی خودمان تمرکز می‌کنیم و یاد می‌گیریم که کارها و امور و تصمیمات مسافرمان را به خودش بسپاریم و در آن دخالتی نداشته باشیم. تا خودش بتواند مسیرش را به سلامت و راه رهایی را پیدا کند. واژه همسفر تمثیل بال پرواز است.

حتی به عنوان همسفر که در انجیوهای مختلف از جمله AA، NA، TC، نارانان، ال‌ان‌ان، کمپ‌های مختلف، امین‌آباد، متادون درمانی، زندان، سم‌زدایی ترک اعتیاد و روان‌پزشکی برای درمان مسافرم همراه شدم، در هیچ کدامشان نه این متد دقیق، نه این آموزش اصولی را یکجا و نه این همراهی آگاهانه و نه این همه اصول علمی و معرفتی دینی و انسانیت‌گرایی برای داشتن زندگی صالح و سالم و روشن شدن راه برای رسیدن به منشا اصلی الهیت و رهایی و درمان و ساختن و بزرگ شدن مسافرم را در هیچ کجا ندیدم و نیافتم.

برای بهتر سفر کردن، همسفر و مسافر همگام با هم در مسیر آگاهی آموزش حرکت می‌کنند و برای سلامتی جسم و روح و روان و جهان‌بینی خود تلاش می‌کنند و به زبان مشترکی می‌رسند؛ برای هم‌صحبتی سالم با هم و حتی ارتباط با دیگران.

از این رو با ایمان راسخ از قدم گذاشتن و طی کردن این مسیر و قطعیت تمام، با افتخار خودم را زهره، همسفر حسین، (که دو سال رهایافته از بند مسیر جهل و تاریکی اعتیاد و سیگار) به سمت نور الهی و سازندگی معرفی می‌کنم و این هفته را به تک تک همسفران گرامی تبریک عرض می‌کنم.

سلام دوستان راحله هستم همسفر:

چقدر عالی، جناب مهندس در سی‌دی احساس همسفران درس دادند که برای همراهی مسافر حتماً باید در جلسات آموزش همسفر شرکت کند تا مسافر به راحتی و بدون محاکمه خانواده، سفر موفقیت‌آمیزی داشته باشد.

ما در کنار مسافرمان در ورزش پارک شرکت می‌کنیم و همراه ایشان سلامتی، شادابی و نشاط را برای خود به ارمغان می‌آوریم. الحمدالله اگر مشکلی هم داشتیم، با ورزش برطرف شده است. حال ما از دوستان و خانواده بهتر است.

واقعا از مهندس متشکرم و از خانم شانی جهت آموزش‌های خانواده سپاسگزارم که محبت و عشق را سرلوحه مدیریت خانواده می‌دانند و بیشتر جمعه‌ها در پارک طالقانی راهنمایی می‌کنند.

ما همسفران دوستان زیادی پیدا می‌کنیم که با آداب و اخلاق صحیح در راستای یک تفکر و عمل سالم، خداپسندانه و لذت‌بخش هستیم. واقعا دلمان برای هم تنگ می‌شود و از دیدار در جلسه و پارک بهترین انرژی را دریافت می‌کنیم.

یاد گرفتیم که بهترین دعا و آرزو را برای یکدیگر داشته باشیم. از خدمتگزاری برای کلاس خوشحالم و سلامت هستم و می‌توانم خدمت کنم. همچنین قدردان این آموزش و این همنوعان یکدست و یکدل هستم.

الهی در جایگاه‌های مناسب و بالاتر خدمت کنیم و جهانیان از این رود خروشان مهندس و اقیانوس هستی بهره‌مند شوند.
 

سلام  سپیده هستم یک همسفر:

هفته همسفر را به تمامی همسفران عزیز که با صبر، شکیبایی و استقامت پای مسافرانشان ایستاده‌اند، تبریک می‌گویم.

یادم می‌آید، اولین روزی که ناخواسته و فقط با اصرار مسافرم وارد کنگره شدم و از نظر روحی و روانی خسته بودم. فکر می‌کردم که این راه هم مثل بقیه راه‌هایی که طی این چند سال رفته‌ام و هیچ سرانجامی پیدا نکرده‌ام، هست.

ولی وقتی وارد کنگره شدم و جلسه اول، جوری من را تکان داد و به من امید داد که خدا می‌داند چقدر دلم روشن شد.

در جلسه اول وقتی همسفران را دیدم که مشارکت می‌کردند و حس و حالشان را از رهایی مسافرشان می‌گفتند، یک لحظه خودم را جای آن‌ها گذاشتم و از خدا خواستم که مسافر من هم با جدیت بیاید و من هم به این آرامش برسم.

انرژی که من از جلسه اول کنگره که مصادف شده بود با جشن گلریزان گرفتم، آنقدر بالا بود که با وجود شرایط سختی که برای رفت و آمدم وجود داشت، مرا به جلو می‌برد و دوست داشتم بیایم تا مسافرم به رهایی برسد و آن حس و حال را تجربه کنم.

من هیچ اطلاعاتی راجع به فردی که مصرف می‌کند و معتاد است، نداشتم و همیشه فکر می‌کردم کسی که مصرف می‌کند، یک آدم خودخواه و بی‌اراده‌ای است که نمی‌تواند مواد را کنار بگذارد. تا قبل از اینکه وارد کنگره شوم، فکر می‌کردم که کنار گذاشتن مواد کار بسیار راحتی است و آدم اگر اراده داشته باشد، می‌تواند به راحتی این کار را انجام دهد. ولی کنگره آموزش‌هایی به من داد که دید من را نسبت به فرد مصرف‌کننده تغییر داد و تازه می‌فهمم که این جمله که می‌گوید: «خداوندا به تو پناه می‌برم از شر بزرگترین دشمن خودمان که جهل و نادانی خودمان است» یعنی چه. با افتخار می‌توانم بگویم که این شیرین‌ترین سفری است که من و مسافرم در زندگی شروع کرده‌ایم و یقین دارم به سرانجام خوبی پایان خواهد یافت.

همسفر بودن لیاقت و صبر بزرگی می‌خواهد که خداوند بنده حقیر را لایق دانسته و به من عطا کرده است.

ممنونم از مسافرم که تنها عشق زندگی من است و او باعث شد که پای من به کنگره باز شود و می‌خواهم بداند که من همیشه و همه‌جا، در هر شرایطی، پایش ایستاده‌ام تا بتواند این دشمن اهریمنی را شکست بدهد.

 

سلام  الهام هستم یک همسفر:

همسفری که در راهی قدم گذاشته‌ام تا پیدایش کنم، راهی که سال‌ها گم کرده بودم یا حتی اصلاً مسیر را نمی‌شناختم.

خیلی خوشحالم که به این راه قدم گذاشتم. اذن ورودم به کنگره را خدا امضا کرده، چون همسفر بودن هم لیاقت می‌خواهد.

درست است که من یک همسفر هستم و امروز روز من است، اما در اصل، امروز و هر روز دیگری روز مسافر است. اگر مسافرم نبود، من الان در این لحظه اینجا بین همه شما حضور نداشتم و همان الهام سابق بودم، بدون آگاهی، بدون دانایی، بدون آموزش و بدون اینکه حتی بدانم مسیر کجاست. آمده‌ام اینجا تا از خودم آدم بهتری بسازم و این به خاطر وجود پرمهر مسافرم امکان‌پذیر شد.

قشنگ یادم می‌آید روزهای اولی که وارد کنگره شدم، دوست داشتم هر چه زودتر تمام شود و زمان بگذرد. انگار از سر اجبار می‌آمدم، مخصوصاً در ابتدای شروع جلسه‌ها همیشه می‌گفتم تکراری است و چرا ما باید هر جلسه همین حرف‌ها را بشنویم. چرا باید همیشه آنتی ایکس مصرفی مسافران دیگر را بشنویم؟ فکرم به آن مسافر تازه‌واردی که شاید امروز اولین جلسه‌اش باشد و با هزار امید و آرزو پا به کنگره گذاشته، نبود.

ولی در کل، چیزی که من را پایبند کنگره کرد، تغییراتی بود که در مسافرم دیدم. نه فقط در رفتارش، بلکه در نگاهش به زندگی. آن آرامش، صبوری و احترامش نسبت به خودش و دیگران را از صمیم قلبم حس می‌کردم و به عینه می‌دیدم. این برای من، همسفر، یک دلخوشی بود؛ یک نوری که به زندگی‌ام آمد تا شروع جدیدی داشته باشم. برای اینکه به خودم بگویم پس تو هم می‌توانی تغییر کنی، فقط کافی است شروع کنی و توکل کنی.

الان با ذوق و شوق تمام منتظر رسیدن زمان جلسه می‌شوم و دوست دارم روز به روز به جلو بروم و به هدفم نزدیک‌تر شوم. من، همسفر، کلی انرژی و حال خوب از کنگره گرفتم که قبل از این در هیچ کجای دنیا تا به حال ندیده بودم. این انرژی و حال خوب امروز را اول مدیون مسافرم هستم، بعد راهنمای عزیزم و آموزش‌های خوبش و سپس تمامی افرادی که در این راه تلاش بسیار کردند تا من و امثال من هم بتوانیم از این آموزش‌ها بهره‌مند شویم.

و در نهایت می‌خواهم از مسافر عزیزم تشکر کنم، ولی این کلمات معمولی نمی‌توانند حسی را که دارم به او برسانند. می‌خواهم به او بگویم: تو برای من به نوعی شده‌ای آن کوه امن خانه. می‌دانی، بعضی وقت‌ها انقدر خسته‌ام که دلم می‌خواهد فقط به جایی تکیه دهم و نفس راحت بکشم، و تو همانی هستی که در اوج شلوغی‌ها، بالاخره می‌توانم آرامش را حس کنم.

از تو ممنونم که یادم دادی چطور صبر کنم و چطور با صبر کردن، چیزهای قشنگ را ببینم. قبل‌ترها فقط دنبال بزرگ‌ترین چیزها بودم، ولی الان یاد گرفتم چطور در یک لحظه عادی، یک زیبایی کوچک را پیدا کنم و از آن جان بگیرم. از تو ممنونم که پای من را به کنگره باز کردی. به عنوان همسفرت، واقعاً به تو افتخار می‌کنم. تعهدت به سفر و پایبندیت به کنگره خیلی برایم قابل احترام است و هر روز انگیزه بیشتری از تو می‌گیرم. تو برای من خودِ درس زندگی هستی.

این مسیر برای من بدون تو، فقط یک جاده طولانی بود، اما با بودنت، شده یک ماجراجویی که هر روز مشتاقم ببینم آخرش چه قرار است بشود.

و مهم‌تر از همه، ممنونم که نشانم دادی آرامش واقعی، دقیقاً در دل استوارترین کوه‌هاست.

خیلی دوستت دارم رفیق راهم، ممنونم که اینقدر محکم کنارم هستی. همیشه و تا آخر عمرم همسفرت خواهم ماند.

 

رابط خبری: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر زهرا(لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دوم)

همسفران نمایندگی امیرکبیر 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .