جلسه سوم از دوره پنجاه و پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی البرز کرج، با استادی راهنما مسافر فرزاد، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر احد، با دستور جلسه " وادی یازدهم چشمههای جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند "در روز پنجشنبه چهارم دیماه ۱۴۰۴ ساعت 16:30 آغاز به کارکرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، فرزاد هستم یک مسافر. خیلی خوشحالم که امروز توفیق شد در خدمت شما باشم.
در خصوص دستور جلسه وادی یازدهم با یک تمثیل بسیار عمیق آغاز میشود: چشمههای جوشان، رودهای خروشان، همه به بحر و اقیانوس میرسند. در این وادی، انسان به چشمه تشبیه شده است چشمهای که اگر جاری شود، به رود تبدیل میشود و اگر مسیر را ادامه دهد، نهایتاً به اقیانوس میرسد. این مسیر، مسیر آگاهی حرکت و رشد است. انسانی که خواسته دارد پشتکار دارد و در مسیر حرکت میکند، چه در سفر اول و چه در سفر دوم، در حال تبدیلشدن به رود است. اما این مسیر بدون مانع نیست. موانعی مثل ناامیدی، شکست، منیت، ترس و خودکمبینی در مسیر هر انسانی وجود دارد. اگر فرد از این موانع عبور کند، جاری میشود، اما اگر پشت این موانع بماند، دچار رکود میشود. در این حالت، انسان از حالت فعال خارج شده و به انسانی منفعل تبدیل میشود. افکار منفی ابتدا در ذهن شکل میگیرند و اگر ادامه پیدا کنند، در رفتار و حتی جسم انسان تأثیر میگذارند. این همانجایی است که وادی یازدهم از آن به باتلاق تعبیر میکند جایی که انسان به حاشیه میرود و انرژیاش تحلیل میرود. نکته مهم این وادی، بحث اختلافپتانسیل است، یعنی تغییر جایگاه. تا زمانی که جایگاه انسان تغییر نکند، جهشی اتفاق نمیافتد. تغییر جایگاه میتواند در رفتار، نگرش، نظم، مسئولیتپذیری و حتی سبک زندگی باشد. گاهی یک تغییر ساده، مثل منظمشدن، زود بیدارشدن یا پایبندی به برنامهها، میتواند ایجاد پتانسیل کند و انسان را وارد مرحله جدیدی از رشد کند. در مقابل، اگر فرد در مسیر شکست بخورد و همانجا متوقف شود، انرژیاش کاسته میشود. اما اگر ادامه دهد، دوباره تلاش کند و جایگاهش را تغییر دهد، این افت انرژی جبران میشود. وادیها دقیقاً بر همین مبنا طراحی شدهاند تا انسان را از تاریکی خارج کنند. تاریکی فقط به معنای شرایط وحشتناک نیست تاریکی میتواند دروغ، تنبلی، تنهایی، بینظمی یا نداشتن خواسته باشد. انسانی که جاری میشود، فقط خودش سیراب نمیشود، بلکه دیگران را هم سیراب میکند. این همانجایی است که خدمت شکل میگیرد. خدمتگزاری، راهنمایی و مسئولیتپذیری نشانه جاری بودن انسان است. در سفر دوم معمولاً حال افراد خدمتگزار بهتر است، چون در مسیر جریان قرار گرفتهاند. آنها میدانند که رود در مسیرش به مانع برخورد میکند، اما توقف نمیکند، راهش را پیدا میکند و عبور میکند.
.jpg)
.jpg)
بخش دوم دستور جلسه: تولد یک سال رهائی مسافر مهرشاد و مسافر عباس؛ مسافر مهرشاد نمونهای از انسانی است که خواسته داشت و در مسیر باقی ماند. او با صبر، گوشدادن و توجه به آموزشها توانست در سفر اول به رهایی برسد و بعد از آن، با پذیرش مسئولیت و تغییر جایگاه، مسیر رشد خود را ادامه داد. تغییر ظاهر، تغییر نگرش و پذیرش نظم، همه نشانههای تبدیلشدن است. انسان برای تبدیلشدن، ابتدا باید تغییر کند و بعد از آن، ترخیص در تمام سطوح زندگی اتفاق میافتد.
مسافر عباس نیز نمونه انسانی بود که باوجود سفرهای ناموفق گذشته، خواسته درمان داشت؛ اما راه را بهدرستی نمیشناخت. با حلشدن صورتمسئله و همراهی درست، توانست مسیر را پیدا کند. هر مسافر سفر اولی برای رسیدن به تعادل نیاز به زمان دارد و اشتباه در ابتدای مسیر طبیعی است. آنچه مهم است، صداقت با خود و پایبندی به مسیر درمان است. وقتی خواسته واقعی باشد، حتی لغزشها هم میتوانند به آگاهی تبدیل شوند. در نهایت، وادی یازدهم به ما یادآوری میکند که انسان یا جاری است یا راکد. اگر جاری باشیم، رشد میکنیم، تغییر میکنیم و به اقیانوس میرسیم؛ و اگر متوقف شویم، در باتلاق میمانیم. انتخاب با خود ماست.
.jpg)
اعلام سفر مسافر مهرشاد:
آنتی ایکس مصرفی متادون، الکل، قرص روش درمان DST داروی درمان شربت OT ورزش در کنگره بدمینتون، مدت ۱۱ ماه و ۲۳ روز به راهنمایی آقا فرزاد فریدونی سفر کردم، در ادامه سفر نیکوتین داشتم با راهنمائی استاد عزیزم آقای محسن احمدوند مدت ۱ سال و ۴ ماه و ۱۷ روز که آزاد و رها هستم.
خلاصه سخنان مسافر مهرشاد:
سلام دوستان، مهرشاد هستم، یک مسافر. خدا را شاکرم که امروز این جایگاه را تجربه میکنم. روزگاری وقتی دیگران به این جایگاه میآمدند، با دیدنشان بغض میکردم و اشک شوق در چشمانم جمع میشد. امروز، خدا را شکر، آن بغض برای خودم است؛ و از خدا میخواهم همه شما این حس را تجربه کنید. لحظهای به گذشتهام نگاه کردم به روزی که مادرم دستم هروئین را دید و تلخی آن لحظه تا عمق وجودم نشست. به روزی که پدرم با شرمندگی به دوستش زنگ زد تا جایی برای درمان من پیدا کند و میگفت برای پسر همکارم میخواهم. خاطراتی که هر کدامشان زخمی عمیق در وجودم بود. و امروز، در مقابل آن روزها، اینجا نشستهام کنار شما، با حالی خوب، در حال جشن گرفتن یکسال رهایی. امروز لحظههای زندگیام پر از حس خوب است، چون با درمان درست، انسان به حال خوب واقعی میرسد، حال خوبی که ساختنی است، نه گذرا. خدا را شاکرم که شما را در کنار خودم دارم، شما عزیزانی که پیشکسوت من بودید و با دیدنتان توانستم سفرم را بهتر طی کنم. شما که ماندید، خدمت کردید و با حضورتان به من انگیزه دادید که در این مسیر بمانم و رشد کنم. امیدوارم خیر و برکت خدمت همه خدمتگزاران در زندگیشان جاری باشد؛ همانهایی که باعث شدند من امروز به این نقطه برسم.
.jpg)
اعلام سفر مسافر عباس:
آنتی ایکس مصرفی شیشه، هروئین، تریاک، متادون روش درمان DST داروی درمان شربت OT ورزش در کنگره فوتبال، مدت ۱۳ ماه و ۲ روز به راهنمایی آقا فرزاد فریدونی سفر کردم و هم اکنون ۱ سال و ۲ ماه و ۳ روز که آزاد و رها هستم، در ادامه سفر نیکوتین داشتم با راهنمائی استاد عزیزم آقای اسلام محمدی مدت ۸ ماه که آزاد و رها هستم.
خلاصه سخنان مسافر عباس:
میخواهم صحبت کوتاهی داشته باشم که هم برای خودم کاربردی باشد و هم برای کسانی که تازهوارد کنگره شدهاند، من وقتی وارد کنگره شدم، نه برای درمان آمده بودم و نه حتی برای ترک. آمده بودم وقت بخرم برای مصرف بیشتر. کنگره برای من در آن روزها فقط یک پوشش بود، یک سند ظاهری برای خانواده، و حتی بهانهای برای مصرف. روی صندلی لژیون که مینشستم، ذهنم جای دیگری بود و گوشم منتظر زنگ پایان جلسه. اما اتفاق عجیبی افتاد. بدون اینکه خواستهای داشته باشم، حالم آرامآرام بهتر شد، روزم از روز قبل بهتر بود، نه به این فکر میکردم که قرار است درمان شوم و نه هدفی برای آینده داشتم، فقط میآمدم و بهتر میشدم. کمکم دلم برای کنگره تنگ میشد، تعطیلیها برایم سخت میگذشت و این برای خودم هم قابلتوضیح نبود. بعدها فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. من خودم را در معرض انرژیهای مثبت قرار داده بودم. جایی که صحبت از صداقت، حقیقت، معرفت، انصاف و کمک به خلق است. اینها غذای روح انسان هستند. روح لازم نیست بشنود، روح فقط حس میکند. روح من در کنگره تغذیه شد، حتی وقتی جسمم هنوز درگیر مصرف بود. مدتی بعد، به من گفته شد که اگر بیدار نشوم، روزگار خودش بیدارم میکند. آن حرف را جدی نگرفتم، اما چند شب بعد، دقیقاً همان اتفاق افتاد و من به شکلی سخت از خواب غفلت بیدار شدم. آنجا بود که فهمیدم کنگره فقط جای حرف نیست، جای عمل، آگاهی و بیدارشدن است. امروز اینجا نشستهام چون فهمیدم اگر انسان خودش تغییر نکند، زندگی او را تغییر میدهد، آن هم نه همیشه بهآرامی. در پایان از همسفر عزیزم سپاسگزارم که در کنارم ماند و امیدوارم بتوانم محبت و صبوری او را در ادامة مسیر جبران کنم. خدا را شکر میکنم که در کنگره قرار گرفتم؛ جایی که دوباره متولد شدم.
.jpg)
خلاصه سخنان راهنمای همسفران ستاره:
خداوند بزرگ را هزاران بار شاکر و سپاسگزارم که بار دیگر این توفیق نصیبم شد تا در این جایگاه قرار بگیرم و این حس و حال ناب را تجربه کنم. خدا را شکر بابت این تولدها و رهاییها، و تبریک عرض میکنم به آقای مهندس و خانوادهٔ پرمهرشان که با عشق و دانایی چنین بستر ارزشمندی را برای ما فراهم نمودند. پیش از آغاز صحبتهایم، هفتهٔ همسفر را بهتمامی همسفرانی تبریک میگویم که با عشقی خالصانه و عاشقانه در کنار مسافران خود ایستادند؛ همسفرانی که با ایستادگی و صبر، بال پرواز مسافرانشان شدند تا امروز در این جایگاه قرار بگیرند و طعم حالِ خوش را بچشند. این تولدها را به راهنمای محترم، آقای فرزاد عزیز، و همچنین آقای مهرشاد، آقای عباس، خانم کبری، خانم صدف و خانم ماهور تبریک عرض میکنم. خانم صالحه، همانطور که آقای مهرشاد نیز اشاره کردند، دختری قوی، مستقل، مسئولیتپذیر و فرمانبردار هستند. ایشان زمانی وارد کنگره شدند که مسافرشان رها شده بود، اما حالِ خوشی نداشتند. بااینحال، خدا را شکر که با ایستادگی، علیرغم مشغلههای کاری، و با فرمانبرداری در این مسیر ماندند و ادامه دادند. زمان ورود خانم صالحه به کنگره، تنها یک ماه تا جشن گریزان باقیمانده بود و ایشان با اصرار تمایل داشتند عضو لژیون سردار شوند، اما به دلیل اینکه میبایست شش ماه از سفرشان میگذشت، این امکان برایشان فراهم نشد. بااینحال، در همان روز مبلغ پنج میلیون تومان بهعنوان سرداری پرداخت کردند و پس از گذشت شش ماه، سرداری خود را تسویه نمودند. امسال نیز دومین سال حضور ایشان در لژیون سردار است. امیدوارم در ادامه مسیر، شاهد شال خوشرنگ پهلوانی برای ایشان باشیم و بهترینهای خداوند نصیب قلب پرمهرشان گردد.
خلاصه سخنان همسفر صالحه:
خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار دارم و در کنار شما عزیزان، تولد یکسالگی مسافرم را جشن میگیریم. در رأس، تبریک عرض میکنم به آقای مهندس و خانوادهٔ محترمشان که این بستر ارزشمند را برای ما فراهم کردند تابهحال خوش و رهایی دست یابیم. همچنین از راهنمای مسافرم، آقای فریدونی، صمیمانه تشکر میکنم که با تلاش و حضور مؤثر خود در کنار مسافرم بودند. شاهد بودم که آقای فرزاد باپشتکار و آموزشهای اصولی، مسافر من را به رهجویی مسئولیتپذیر، با عشق و متعهد تبدیل کردند. بینهایت سپاسگزار راهنمای مهربان و پرعشق خودم، خانم ستاره، هستم که همواره در این مسیر کنار من بودند. با آموزشهای ایشان، تاریکیهای وجودم را کنار گذاشتم و دوباره آن صالحهای را یافتم که سالها گمکرده بودم. زمانی که وارد کنگره شدم، مسافرم رها شده بود و نخستین تجربهٔ حضوری من در کنگره، همزمان با رهایی مسافرم رقم خورد؛ زمانی که برای رهایی به تهران رفتیم و من هیچ آموزشی ندیده و آشناییای با این مسیر نداشتم. مسافرم در این مسیر بسیار ثابتقدم و منظم سفر کرد، اما به دلیل ناآگاهی من، گاهی ناخواسته باعث آزار او میشدم. به یاد دارم روزی را که آقای فرزاد به مسافرم «سقوط آزاد» دادند؛ درحالیکه من هیچ آگاهیای نسبت به این مرحله نداشتم و همه میدانند که آن روز، روز بسیار سختی است. او هم باید حالِ خودش را مدیریت میکرد و همچون من ناراحت بودم، تلاش میکرد حالِ مرا نیز خوب نگه دارد. مسافرم واقعاً سفر بسیار خوبی داشت و باقدرت ادامه داد. من کمک چندانی به او نکردم و این لطف اوست که مرا کمکحال خود میداند؛ چراکه هرچه بود، از تلاش و خواست خودش نشئت میگرفت. امیدوارم در ادامهٔ این مسیر، به هر آنچه شایستهٔ آن است دست یابد و شال راهنمایی را دریافت کند.
خلاصه سخنان راهنمای همسفران کبری:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که بار دیگر این توفیق نصیبم شد تا در این جایگاه قرار بگیرم و این حسوحال ارزشمند را تجربه کنم. بسیار خرسندم و در رأس، تبریک عرض میکنم به مهندس حسین دژاکام و خانوادهٔ محترمشان و همچنین به همهٔ شما عزیزان. به راهنمای محترمِ مسافر فرزاد، خداقوت و تبریک عرض میکنم و این تولدها را به مسافر فرزاد، مسافر عباس، همسفر صدف، همسفر ماهور، همسفر صالحه و راهنمای همسفر ستاره صمیمانه تبریک میگویم. خدا را شکر میکنم که شاهد این روز زیبا هستم و هفتهٔ همسفر را بهتمامی همسفران و یاران پرعشق کنگره ۶۰ تبریک عرض میکنم؛ همسفران باوفایی که در کنار مسافرانشان ایستادند و همسفر شدند تا به این حسوحال خوب دست یابند و روزهای خوشی را در کنار یکدیگر تجربه کنند. امیدوارم این عزیزان، همانگونه که در دستور جلسه آمده است، همچون چشمههای جوشان و رودهای خروشان باشند و با حرکتی آگاهانه و پیوسته، راه خود را تا رسیدن به بحر و اقیانوس ادامه دهند. مهندس حسین دژاکام، بحر و اقیانوس را در این وادی بنیان نهادند؛ بدین معنا که کنگره ۶۰ از مرزها و اقیانوسهایی که به یکدیگر متصلاند عبور کند و همهٔ ما بهصورت زنجیرهوار در کنار هم قرار بگیریم تا این مسیر پربرکت استمرار یابد. از این عزیزان درخواست میکنم که در آزمون راهنمایی شرکت نمایند تا به راهنمایانی عاشق در کنگره تبدیل شوند و این زنجیرهٔ آگاهی، کنگره را بهسوی جهانیشدن رهنمون سازد.
خلاصه سخنان همسفر صدف:
در ابتدا از مهندس حسین دژاکام و خانوادهٔ محترمشان صمیمانه تشکر میکنم و بسیار خرسندم که توانستیم این جایگاه ارزشمند را تجربه کنیم. بیش از ده سال پیش وارد کنگره ۶۰ شدیم. در حقیقت بلیت ورود را داشتیم، اما هر بار سفر ما لغو میشد؛ میآمدیم، مسافرم سفر درستی نداشت و بازمیگشتیم. من آنچنان در تاریکیها گرفتار بودم که هر زمان مسافرم از کنگره خارج میشد، من نیز همراه او میرفتم و ماندگار نمیشدم. این چرخه بارها تکرار شد. زمانی که میدیدم فردی اعلام سفر میکند و جشن تولد برپا میشود، تنها اشک میریختم و همواره با خدای خود میگفتم: آیا روزی میرسد که من نیز این جایگاه را تجربه کنم و اعلام سفر داشته باشم؟ خداوند را شاکرم که آن روز فرارسید و این اجازه به ما داده شد تا وارد شویم و در مسیر درست حرکت کنیم. امیدوارم بتوانم خدمتگزاری شایسته در کنگره ۶۰ باشم؛ چراکه کنگره، حقیقتاً همه چیز را به ما بازمیگرداند. پس از رهایی مسافرم، سفر جونز خود را آغاز کردم و از نظر سلامتی، با همراهی راهنمای خوبم، همسفر کبری عزیز، به آنچه میخواستم دست یافتم. کنگره ۶۰ از هر نظر موجب پختگی ما شد. از تمامی خدمتگزاران کنگره، بهویژه شعبهٔ البرز، صمیمانه سپاسگزارم. همچنین از راهنمای عزیزم، همسفر کبری، بینهایت تشکر میکنم و قدردان راهنمای مسافر فرزاد هستم که مسافر مرا همراهی کردند تا بتوانیم امروز این روز زیبا را تجربه کنیم.
خلاصه سخنان همسفر ماهور:
در ابتدا از مهندس حسین دژاکام عزیز سپاسگزاری میکنم و همچنین از راهنمای همسفر کبری عزیز و مسافر فرزاد گرامی صمیمانه تشکر مینمایم.
.jpg)
تایپ متن: مسافر علی لژیون۱۶
عکس: مسافر وحید لژیون 19
ویرایشوبارگذاری: مسافر علی لژیون16
- تعداد بازدید از این مطلب :
2081