English Version
This Site Is Available In English

سال‌ها مصرف‌کننده ترکش‌های مسافرم بودم.

سال‌ها مصرف‌کننده ترکش‌های مسافرم بودم.

به نام قدرت مطلق الله

در ابتدای امر خداوند را شاکر هستم بابت اینکه به من در زمانی حیات بخشید که آقای مهندس زندگی می‌کنند و مهم‌تر از آن وجود کنگره است.
هفته همسفر را تبریک میگویم به بنیان کنگره ۶۰، دکتر امین معمار جهان‌بینی و دیدبان همسفران آقا و خانم آنی بزرگ و همچنین به خانم شانی هم تبریک و شادباش عرض می‌کنم. از راهنمای خوبم آقا رضا سپاسگزارم و این هفته را به ایشان هم تبریک می‌گویم. اگر کمی در مورد هفته همسفر، تفکر کنیم به این موضوع دست خواهیم یافت که همسفران کنگره ۶۰ کسانی هستند که از توانایی و ظرفیت بالایی برخورد دارند به طوری که از قبل نقش آن‌ها به‌عنوان یک همسفر در کنگره ۶۰ چیده شده و نقش بازی آن‌ها هم مشخص‌شده است. خیلی‌ها فکر می‌کنند که یک همسفر آقا برای چه باید به کنگره بیاید اصلاً چه دلیلی دارد او که مصرف‌کننده نیست؟ هر همسفری دلیل خودش را دارد، همسفری که سال‌ها مصرف‌کننده ترکش‌های مسافرش بود و زخم‌هایی که سال‌ها در وجودش و روحش مانده بود باید روزی زخم باز کند و از درون درمان شود و چیزی جز کنگره 60 و آموزش‌ها، جهان‌بینی، نوشتن سی دی و نقش کلیدی راهنما نمی‌تواند مرهمی بر آن زخم‌ها شود. من محمدجواد به‌عنوان یک همسفر از کودکی ترکش‌های زیادی از مسافرم را مصرف می‌کردم، ترکش‌هایی که هرکدام بخشی از دوران کودکی مرا ویران می‌کرد دورانی که باید برای من لذت‌بخش‌ترین می‌بود تبدیل به کابوسی شده بود که پایان نداشت، شب‌هایی که با گریه به پایان می‌رسید و روزهایی که دوباره با گریه آغاز می‌شد؛ طوری شده بود که آرزوی مرگ مسافرم را می‌کردم خداوند مرا ببخشد؛ اما تمام آن‌ها نیاز بود برای اینکه من آماده حضور در کنگره شوم و لیاقت خدمت کردن در کنگره را به دست آورم و آن سختی‌ها برای ساختن بود که حالا متوجه می‌شوم. من قبل از اینکه به کنگره بیایم فقط جشن همسفر می‌آمدم آن‌هم بیشتر برای گرفتن پاکت بود و خیلی نمی‌توانستم درک کنم که خب یعنی چه این کارها چه معنی دارد؟ اما حالا که به‌عنوان یک همسفر در کنگره حضور دارم تازه متوجه شدم که یعنی چه، جشن همسفر یعنی زیبایی، یعنی محبت یعنی عشق یک مسافر به همسفرش، جشنی که برای فرشته‌های خداوند است، همسفران خانمی که در کنار مسافر خود ایستادند و ماندند و نرفتند چه شب هایی را با گریه به سر کردند، کودکان خود را بزرگ کردند‌ به  امید روزی که دوباره طعم خوشبختی را بچشند و با تمام شرایط سختی که داشتند مانند درخت نخل ایستادگی کردند ، حالا در این جشن همسفر آن‌ها از همه خوشحال‌تر هستند و یک لبخندی که  بر روی‌گونه آنهاست لبخندی که سر شار از امید ، نور ، عشق و محبت است لبخندی که سالها منتظرش بودند  یا اشک شوقی که همچون مروارید از چشمانشان جاری می شود،اشک هایی که سالها از ترس و اندوه بود این بار این اشک اشک شوق است و چه زیباست این جشن همسفر آن‌قدر زیباست که با کلمات نمی‌توان آن را توصیف کرد‌‌.
من حالا در کنگره در کنار خانواده‌ای که تماماً کنگره‌ای شده و چیزی از این زیباتر نیست، هستم و همه این‌ها از وجود کنگره و بنیان کنگره ۶۰ است و خداوند را شکر شکر شکر.
در پایان دل نوشته‌ام بگویم که نقش یک همسفر در کنار مسافرش چگونه می‌تواند باشد؟ همسفری که سال‌ها مصرف‌کننده ترکش‌های مسافرش بود حالا باید نیروی محرکی باشد برای حرکت خودش و مسافرش در جهت صراط مستقیم و در جهتی که کنگره ۶۰ نشان می‌دهد؛ چراکه چیزی جز درستی، راستی در این مسیر نیست اما مسیر، هم سخت است و هم سهل و این بستگی به ما دارد که چه مقدار برای این مسیر آماده‌شده‌ایم یا نه اگر آموزش‌ها را به‌درستی دریافت کرده باشیم در جهت درست در کنگره قدم برداریم قطعاً آمادگی لازم برای حرکت در این مسیر را داریم؛ یک همسفری که سال‌ها در سختی و رنج بوده ، حالا وقت آن است که از خاکستر برخیزد و تبدیل به ققنوس شود و در آسمان به پرواز دربیاید تا همگان متوجه حضورش شوند و الگویی مناسب برای تمامی همسفران‌باشد به امید روزی که هیچ همسفری در‌ نگاه‌ مسافرش، خشم و نفرت را نبیند؛ ‌

به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست.

دل نوشته از همسفر محمدجواد لژیون یکم همسفران آقا

عکاس: مسافر حمید لژیون پانزدهم
ارسال مطلب: مسافر علی لژیون یازدهم

مرزبان خبری: مسافر میلاد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .