اولين جلسه از دوره شانزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی گرگان به استادی راهنما همسفر رقیه، نگهبانی همسفر زهره و دبیری همسفر غزاله با دستور جلسه «هفتهی همسفر:نقش همسفران خانم و آقا، در درمان اعتیاد » روز یکشنبه ۷ دی ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

کنگره۶۰، پُلی است میان دوزخ و فردوس؛ که برای بنا شدن آن رنجهای بسیار زیادی کشیده شده است؛ رنجهای بسیار درمیان حلقههای هزاران سالِ هستی با ستون هایی از چهارده وادی از کنگره۶۰. خدا را شکر میکنم خداوند توفیق خدمت در این نمایندگی «شعبه گرگان» را به من عطا کرد، تبریک میگویم به عزیزانی که اولین همسفران کنگره۶۰، بودند، همسفران آقای مهندس، خانم آنی بزرگ و عزیز؛ که با تلاشها و از خودگذشتگیهای ایشان هست؛ که امروز ما میتوانیم روی صندلیها بنشینیم. همیشه باید سپاسگزار باشیم آنان بودند؛ که ما امروز هستیم. ابتدا که وارد کنگره میشویم، خودم را میگویم با یک حال خراب، یک سری ناراحتی که او مصرف کننده است، چرا من باید بیایم و این توهمات و این دلنگرانیها، با دنیایی از تاریکی که واقعا سخت است روبرو هستیم؛ وقتی راهنما انتخاب میکنیم و ظرف خود را خالی میکنیم، و قبول میکنیم که من هم حالم بد است و نیاز به یک سری آموزش و دانایی دارم، کمکم حالم خوب میشود؛ و آن آرامش و آسایش را همسفر میتواند در خانه فراهم کند، آن هم فقط به واسطه آموزشهای کنگره. افرادی که کنگره نیامدند قطعاً مسافران آنها طعم حالِ خوب را نچشیدند، رهایی را خوب حس نکردند؛ چون کسی همراه ایشان نبوده است، چون آن آموزشی که یک همسفر میبیند قطعاً مسیر را برای مسافر باز میکند، در نهایت منِ همسفر حالم خوب میشود. در آموزشهای معنوی میگویند: بالاترین مرحلهایی که یک انسان میگیرد، روحش آنقدر متعالی میشود؛ که میتواند به دیگران خدمت کند و چقدر قشنگ است؛ که این خدمت را از خانه و خانواده خود شروع کنم، سپس در کنگره خدمتگزار میشوم و بعد میتوانم به انسانهای دیگر خدمت کنم. پس اگر من امروز روی این صندلی نشستم باید با خود روراست باشم؛ یا همسفر هستم یا همسفر نیستم؛ اگر همسفر هستم؛ باید کفش آهنی بپوشم و صبور باشم. ما قبل از کنگره ناملایمتها را تحمل میکردیم؛ امّا الان تحمل نمیکنیم، صبوری میکنیم، یاد میگیریم قدم به قدم جلو میرویم. ما میدانیم هرکسی در هر مرحلهای در زندگیاش است عینِ عدالت است. اگر من با یک مسافر مصرف کننده زندگی کردم عین عدالت بود. من فکر میکنم همسفر بودن، بزرگترین دستمزدی بود که به همه ما داده شد؛ اگر قرار بود مسافر تنها بیاید و حالش خوب شود؛ من در ادامه آن حال خراب بودم. مسافر رها میشود حالش خوب میشود؛ امّا من هنوز توهم دارم و حالم بد است و در ادامه آن زندگی ادامه دار نمیشد. چقدر خوب است الان میتوانند همسفران دیگری هم وارد کنگره شوند مانند: دختران و پسران شما. ما تعصبی روی آموزشهای کنگره نداریم. قطعاً کسی که با سیکل وارد کنگره میشود و آموزش کنگره را میبیند، جلوتر از آن پزشکی میباشد؛ که بیرون از کنگره است و آن آموزش را ندارد. به قول آقای مهندس خیلی از روانشناسان ما نیاز دارند تا خودشان حالشان خوب شود. چقدر خوب است امروز در این جایگاه هستم و نام همسفر روی من گذاشته شده است، پس باید صبوری خود را بیشتر کنم؛ تا آن آرامش و آسایشی که در خانه دارم را بتوانم به کل فضای خانه انتقال دهم، اول درون خود و بعد هم اعضای خانواده. من فکر میکنم؛ اگر با کنگره باشیم، همسفر بودن سخت نیست و به همه شما قول میدهم، و مطمئن باشیم دلیلی داشته که مسافری داشتیم، خیلیها اگر همسفر کنارشان نبود؛ شاید کارتن خواب میشدند. آیا این قشنگ نیست از کارتن خواب شدن و از ویرانیِ یک خانه جلوگیری کردیم؟ من فکر میکنم این بزرگترین نعمت است که به همه داده شده است.
در ادامه: تقدیر نگهبان دورهی جدید از نگهبان دورهی قبل:
.jpg)

مرزبانان کشیک: مسافر محمدعلی و همسفر سهیلا
تایپ: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر حدیقه (لژیون چهارم)
ویراستار: همسفر سیده هما رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گرگان
- تعداد بازدید از این مطلب :
98